loading...
به وبلاگ خودتون خوش اومدید
ایران روز

z.gifo.gifo.gifr.gifn.gifa.gifr.gifi.gif

عضو شوید نویسنده میپذیریم

با عضویت شما میتوانیم بازدید را بالا ببریم

 

عضو شوید همین علان

 

فرصت را از دست ندهید

 

باتشکر مدیریت سایت







نویسنده میپذیریم



محمدمهدی بازدید : 1054 جمعه 1390/07/22 نظرات (2)


  واحد 1 – فناوري و سيستم فناوري

: رابطهِ علم و فناوري : در دنيا ، مراكز بزرگي براي انجام تحقيق هاي صنعتي، ‌كشاورزي، پزشكي و … وجود دارد. برخي از كارخانه ها نيز داراي بخش تحقيقات هستند. نتايج تحقيق هاي علمي و صنعتي، اغلب به پيدايش يك روش علمي يا توليد يك محصول جديد صنعتي، منجر مي گردد. همچنين با بررسي و مطالعه تحقيق ها مي توان وسيله ي تازه مورد نياز،روش جديد براي كشت و تكثير گياهان، توليد دارو و يا وسيله اي پزشكي براي درمان يا پيش گيري از بيماري ها اختراع و يا تكميل نمود. بدين ترتيب علم موجب پيشرفت فناوري مي شود و اين خود باعث آسان تر شدن كارها و افزايش سرعت در انجام آن مي گردد. توليد محصول هاي فناوري به منابع نياز دارد: براي توليد محصول هاي فناوري از منابع مختلفي استفاده مي شود به گونه اي كه بدون استفاده از منابع، توليد يك محصول ممكن نيست. براي توليد يك محصول فناوري بايد مواد را تغيير داد. مواد خامي كه در طبيعت وجود دارند اغلب نياز به تغييراتي دارند تا بتوان از آن ها در توليد محصول هاي فناوري استفاده كرد. براي مثال چوب كه يكي از آماده ترين مواد براي توليد وسايل چوبي است. ليكن قبل از استفاده در توليد ، نيازمند تغييراتي است. از جمله خشك كردن، فرم دادن، وصل كردن، رنگ كردن ، تزئين و... تمامي اين تغييرها از زماني آغاز مي شود كه شخص با طرح و نقشه ي ذهني خود، تصميم مي گيرد، محصولي را بسازد. سيستم : سيستم مجموعه منظمي از اجزاي به هم وابسته است كه براي هدفي مشترك باهم كار مي كنند. هم چنين نحوه كار سيستم ها با يك ديگر متفاوت است و اگر ... يكي از اجزاي سيستم به خوبي كار نكند، در كار كل سيستم مشكل ايجاد مي شود. قسمت هاي اصلي يك سيستم: برخي از سيستم ها از سه قسمت اصلي شامل: ورودي، پردازش و خروجي تشكيل شده است. الف – ورودي : به مجموعه اي از مواد خام، ابزار، وسايل ، نيروي انساني و .... گفته مي شود كه براي توليد يك محصول وارد سيستم مي شود. ب – پردازش :‌به كليه كارهايي كه براي تبديل ورودي به يك محصول انجام مي گيرد پردازش گويند. (مانند: طراحي ،‌تغيير مواد،‌ساخت و ...) ج – خروجي :‌آن چه به عنوان محصول نهايي از سيستم بدست مي آيد خروجي نام دارد. مانند: خودرو، قند و نان كه به ترتيب در كارخانه خودرو سازي، قندسازي، نانوايي و ... توليد مي شوند. آيا رايانه يك سيستم است؟ رايانه نيز يك سيستم است و از اجزاي مختلفي تشكيل شده است. سيستم رايانه پيچيده تر از ساير سيستم ها است. اجزاي سيستم رايانه عبارتند از : ورودي، پردازش و خروجي كه هر يك بخشي از وظيفه ي سيستم را انجام مي دهد. الف - ورودي : اطلاعاتي است كه وارد رايانه شده و توسط صفحه كليد اجرا مي شود. ب – پردازش: در قسمت پردازش، تمامي اطلاعات وارد شده به سيستم، بوسيله ي دستگاه ها و برنامه هايي كه از پيش توسط انسان به سيستم داده شده است، مورد تغيير و تحول قرار مي گيرد. اين عمل پردازش مي گويند. ج – خروجي سيستم: مجموعه اطلاعاتي است كه بر روي صفحه نمايش داده مي شود يا توسط دستگاه چاپگر چاپ مي شود. سؤالات واحد 1 – فناوري سيستم : 1 – به نظر شما ، پل كداميك از نيازهاي انسان را برطرف مي كند؟ عبور و مرور انسان ها، و هر آن چه مربوط به او است . از جمله ماشين آلات صنعتي و كشاورزي و ادوات نظامي ، دام و … 2 – به نظر شما چه رابطه اي بين نياز و توليد يك محصول صنعتي يا كشاورزي وجود دارد؟ نياز عاملي براي اختراع و ساخت يك وسيله صنعتي است. در كشاورزي نوع نياز تعيين كننده نوع كشت محصول كشاورزي است. مانند يك روش جديد براي كشت و تكثير گياهان. 3 – به تصاوير ص 4 كتاب درسي نگاه كنيد: چه عواملي باعث شد ماشين ريسندگي جاي گزين دوك دستي شود؟ پيشرفت علم، افزايش جمعيت، كشف مواد جديد، لزوم افزايش سرعت و باعث اين تغييرشد. 4- انسان براي توليد گرما يا سرما، كدامين محصول هاي فناوري را ساخته است؟ براي توليد گرما : شوفاژ ، بخاري ، كرسي ، بخاري برقي و … براي توليد سرما : كولر، يخچال، پنكه ، بادبزن و …. 5 – يك كارخانه توليد كفش را در نظر بگيريد؛ چه چيزهايي وارد كارخانه مي شود؟ مواد اوليه به موادي گفته مي شود كه هيچ گونه تغييراساسي روي آن انجام نگرفته و به آن مواد خام هم گفته مي گويند،مانند: چرم ، پلاستيك ، لاستيك و … 6 – به نظر شما آيا درخت يك سيستم است؟ بله، زيرا تمام اعضاي يك درخت بطور هماهنگ با هم كار مي كنند. نيز داراي سه قسمت اصلي هر سيستم است. الف - ورودي : شامل، آب و مواد معدني ب - پردازش : شامل، تبديل مواد اوليه ي ورودي به شيوه ي گياهي ج- خروجي : شامل،عمل رشد، توليد ، محصول و اكسيژن 7 – صفحه كليد چه قسمتي از سيستم رايانه است؟ ورودي است 8 – پردازش دو رايانه چگونه انجام مي گيرد؟ در قسمت پردازش ، كليدي اطلاعات وارد شده به سيستم ، توسط دستگاه ها و برنامه هايي كه از قبل توسط انسان به سيستم داده شده است، مورد تغيير و تحول قرار مي گيرد.

محمدمهدی بازدید : 562 پنجشنبه 1390/07/21 نظرات (1)

یک تست مفید و جالب برای سنجش عملکرد مغز

جدیدترین تست های خودشناسی در ..

.

.
.۱- در متن زیر C را پیدا کنید. از مکان نمای موس استفاده نکنید.
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO COOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
.

بقیه موارد و نتیجه در ادامه مطلب

 

۲- اگر درمتن بالا C را پیدا کردید، حالا ۶ را پیدا کنید.
۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹

۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹
۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹
۹۹۹۹۶۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹
۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹
۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹

۳- حالا حرف N رابیابید. کمی مشکل‌تر از قسمت‌های بالا می‌باشد.
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MNMMMM

MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM

این یک شوخی نیست.
اگر قادر بودید که این سه تست را پشت سر بگذارید، شما دیگر هیچ وقت نیاز به دکتر اعصاب و روان نخواهید داشت.
مغز شما عملکرد خوبی دارد و ازبیماری آلزایمر در امان خواهید بود.

محمدمهدی بازدید : 877 پنجشنبه 1390/07/21 نظرات (1)

مادر و دختر ترشیده (شعر طنز)


**********

دختری با مادرش در رختخواب
درددل می کرد با چشمی پر آب

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
روی دستت باد کردم مادرم!
.

ادامه مطلب رو از دست ندید

 


محمدمهدی بازدید : 607 پنجشنبه 1390/07/21 نظرات (0)

آیا میدانید های جدید دی ماه ۱۳۸۹ جدیدترین مطالب روز در سه علی سهآیا میدانستید

که طولانی ترین لباس عروس دنیا به طول ۱۰ متر است ؟

آیا میدانستید که روز تولد شما حداقل با ۹ میلیون نفر دیگر یکی است ؟

آیا میدانستید که جلیقه ضد گلوله، ضد آتش، برف‌پاک‌کن شیشه و چاپگرهای لیزری را زنان اختراع کردند ؟

آیا میدانستید که تمامی خرس‌های قطبی چپ ‌دست هستند ؟

آیا میدانستید که فیل ها تنها جانورانی هستند که قادر به پریدن نیستند ؟

یه عالمه آیا میدانید جدید در ادامه مطلب

 

آیا میدانستید که بطور متوسط، مردم آنقدر از عنکبوتها میترسند که نمیتوانند آنها را بکشند ؟

آیا میدانستید که مورچه همیشه بر روی سمت راست بدن خود سقوط میکند ؟

آیا میدانستید که صندلی الکتریکی توسط یک دندانپزشک اختراع شد ؟

آیا میدانستید که استفاده از هدفون در هر ساعت باکتریهای موجود در گوش را تا ۷۰۰ برابر افزایش میدهد ؟

آیا میدانستید که نظیر اثرانگشت، اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است ؟

آیا میدانستید که زنان تقریبا ۲ برابر مردان چشمک می‌زنند ؟

آیا میدانستید که انسان‌های راست دست به طور میانگین ۹ سال بیش از چپ دست‌ها عمر می‌کنند ؟

آیا میدانستید که لئوناردوداوینچی قیچی را اختراع کرد ؟

آیا میدانستید که هیچ کلمه ای در زبان انگلیسی با کلمه month هم قافیه نمی‌شود ؟

آیا میدانستید که مورچه ها بعد از مرگ در اثر سم پاشی به پهلوی راست می‌افتند ؟

آیا میدانستید که هر انسانی در طول زندگی‌اش به طور میانگین ۸ عنکبوت را در حال خواب می‌خورد ؟

آیا میدانستید که گربه ماهی بیش از ۲۷۰۰۰ عضو چشایی دارد ؟

آیا میدانستید که کشتی ملکه الیزابت دوم بابت هر گالون سوخت فقط ۱۵ متر حرکت می‌کند ؟

آیا میدانستید که بهترین سایت تفریحی و سرگرمی سه علی سه دات کام است ؟

آیا میدانستید که هر آمریکایی به طور میانگین ۲ کارت اعتباری دارد ؟

آیا میدانستید که حشراتی مانند مورچه و زنیور هم دیکتاتوری دارند ؟

آیا میدانستید که اگر اکسیژن هوا بیشتر بود حشرات بزرگتر و یک سنجاقک به اندازه یک شاهین میشد ؟

آیا میدانستید که سریع ترین جت دنیا دارای سرعت ۳۶۰۰ کیلومتر است ؟

آیا میدانستید که خطر ابتلا به آنفلوانزای مرغی ۱ بر ۱۰۰ میلیون میباشد ؟

آیا میدانستید که دروان حاملگی کرگدن به ۴۹۰ روز است ؟

آیا میدانستید که پستانداران بغیر از انسان و میمون، رنگها را بدرستی تشخیص نمیدهند ؟

آیا میدانستید که مونالیزا فاقد ابرو میباشد زیرا در دوران رنسانس تراشیدن ابرو مد بوده است ؟

آیا میدانستید که تقریبا نیمی از کل نشریات جهان در دو کشور آمریکا و کانادا منتشر میگردند ؟

آیا میدانستید که نوشابه های زرد رنگ زیانبارتر از نوشابه های سیاه رنگ هستند ؟

آیا میدانستید که شش چپ اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید ؟

آیا میدانستید که هر چشم مگس دارای ۱۰ هزار عدسی میباشد ؟

آیا میدانستید که مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر میباشد ؟

آیا میدانستید که جمعیت میمون های هند بالغ بر ۵۰ میلیون می باشد ؟

آیا میدانستید که تعداد چشمان عقربها به ۱۲ عدد میرسد ؟

آیا میدانستید که اثر سیب در بیـدار نـگـهـداشتن افـراد در شـب بـیشـتر از قـهــوه و کافئین است ؟

آیا میدانستید که فاصله سطح کره زمـیـن تـا مـرکز آن حدود ۶۳۷۰ کیلومتر است ؟

آیا میدانستید که اغلب ماتیکها حاوی فلسهای ماهی میباشند ؟

آیا میدانستید که دارچین بسیار کشنده است و اگر به صورت وریدی به انسان تزریق شود باعث مرگ میشود ؟

آیا میدانستید که فقط یک نفر از ۱ میلیارد نفر بیش از ۱۱۶ سال عمر می‌کند ؟

آیا میدانستید که عمومی ترین نام در دنیا محمد است ؟

آیا میدانستید که بلندترین زن دنیا ۲۳۶ سانتی متر قد دارد ؟

آیا میدانستید که در دنیا از هر ۵ نفر ۴ نفر موهایش تیره میباشد ؟

آیا میدانستید که خرس کوالا هرگز آب نمی‌نوشد و آب مورد نیاز خود را با خوردن برگ گیاهان تامین می‌کند ؟

آیا میدانستید که دریاچه بایکال کهنسالترین دریاچه دنیا است، قدمت آن به ۷۰ میلیون سال میرسد ؟

آیا میدانستید که اسکیمو‌ها هم از یخچال استفاده می‌کنند، منتها برای محافظت غذا در مقابل یخ زدن ؟

آیا میدانستید که در تایوان بشقاب‌های گندمی درست می‌شود و افراد بعد از خوردن غذا، بشقابشان را هم می‌خورند ؟

آیا میدانستید که دلفین‌ها هم مانند گرگ‌ها هنگام خواب یک چشمشان را باز می‌گذارند ؟

آیا میدانستید که حرف E بیشتر از تمام حروف انگلیسی، در کلمات بکار می‌رود در حالیکه حرف Q کمترین کاربرد را دارد ؟

آیا میدانستید که یک گالن روغن سوخته، می‌تواند تقریبا یک میلیون گالن آب تمیز را آلوده کند ؟

آیا میدانستید که داغ ترین نقطه کره زمین در “دالول” اتیوپی است. در این منطقه در یک روز عادی دمای هوا در سایه به ۹۴ درجه فارنهایت می رسد ؟

آیا میدانستید که نظیر اثر انگشت اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است ؟

آیا میدانستید که حس بویای مورچه برابر با حس بویای سگ است ؟

آیا میدانستید که اعصابی که در بدن شما وجود دارد به اندازه فاصه زمین تا ماه است ؟

آیا میدانستید که در انگلیس قدیم قانون بود که شما نباید همسرتان رابا چیزی ضخیمتر از شصتتان بزنید ؟

آیا میدانستید که کتاب رکودهای گینس، رکورددار دزدیده شدن از کتابخانه های عمومی می باشد ؟

آیا میدانستید که وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه ۸ دقیقه قبل از آن را مشاهده میکنید ؟

آیا میدانستید که دوئل در پاراگوئه آزاد است به شرطی که طرفین خون خود را بر گردن بگیرند ؟

آیا میدانستید که هر بار که یک تمبر را میلیسید ۱۰٫۱ کالری انرژی مصرف می‌کنید ؟

آیا میدانستید که زمین در آغاز پیدایش خود ۲۰۰۰ بار بزرگتر از حجم کنونی خود را داشته است ؟

محمدمهدی بازدید : 868 پنجشنبه 1390/07/21 نظرات (0)

حمد مفتح در سال 1307 شمسي، در خانواده اي روحاني در همدان به دنيا آمد. پدرش مرحوم، حجت الاسلام حاج محمود مفتح، يكي از واعظان مخلص و عاشق خاندان رسالت و ولايت بود و در ادبيات فارسي و عربي تبحر فراواني داشت و اشعار زيادي در مدح و رثاي اهل بيت عليهم السلام به زبان هاي عربي و فارسي از وي به جا مانده است. او در حوزه ي علميه همدان، مدرس ادبيات فارسي و عربي بود. شهيد مفتح از كودكي در محضر پدر به فراگيري ادبيات پرداخت و پس از گذراندن دوره ي ابتدايي، جهت فراگيري معارف اسلامي به مدرسه ي «آخوند ملاعلي» وارد شد و پس از مدتي جهت استفاده از محضر اساتيد بزرگ به حوزه ي علميه ي قم مهاجرت كرد و در مدرسه ي «دارالشفاء» با جديت فراوان به كسب علوم معارف پرداخت و از محضر بزرگاني چون آيات سيد محمد حجت كوه كمره اي، بروجردي، سيد محمد محقق (داماد)، علاّمه طباطبايي صاحب الميزان و امام خميني قدس سره  استفاده نمود.(1) و خود مدرسي بزرگ در حوزه گرديد.

در دوراني كه تبليغات استثمارگران، دانشگاه را در نظر علما كفرستان كرده بود و «تحصيل علوم جديده» را اعراض از دين و رفتن به دانشگاه را براي عالِم ننگ مي دانستند، شهيد مفتح در حالي كه در قم استادي بزرگ بود، پا به عرصه ي دانشگاه گذاشت. وي كه در حوزه ي علميه به درجه ي اجتهاد رسيده بود، در دانشگاه نيز موفق به اخذ درجه ي «دكتري» گرديد. رساله ي دكتراي وي «تحقيقي درباره ي نهج البلاغه» است كه با درجه ي بسيار خوب مورد قبول دانشگاه قرار گرفت.

 


 

فعاليت هاي فرهنگي و تأليفات

استاد مفتح، پس از گذراندن دوره ي دانشگاه، علاوه بر تدريس در حوزه، به تدريس در دبيرستان هاي قم پرداخت.

او كه توطئه استعمار را در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهي و روحاني، با همه ي ذرات وجودش حس كرده بود، ايجاد وحدت و انسجام ميان اين دو گروه را وجهه ي همت خود ساخت. مقاله اي كه ايشان در مجله ي مكتب اسلام درباره ي وحدت روحاني و دانشگاه – علي رغم جو مخالفت – نوشت، مبين تفكر شهيد در اين باره است. شهيد به لحاظ رسالتي كه بر دوش خويش حس مي كرد، ضمن مبارزه با عفريت «جهل و بي شعوري»، در دو سنگر دبيرستان و حوزه از همان آغاز سعي در روشنگري دانش پژوهان داشت و كلاس هاي خويش را مركزي براي تشكل آنان در جهت مبارزه با رژيم قرار داده بود و در اين راه به تأسيس انجمن اسلامي دانش آموزان – با همياري شهيد بهشتي – همت گمارد.

مبارزه با رژيم را نه تنها در تضاد با تحصيل علم نمي ديد، بلكه آگاهي و با سواد شدن را يكي از ابعاد مبارزه مي دانست و در كنار بالا بردن سطح مبارزه ي طلاب و دانش آموزان، سعي در بالا بردن سطح آگاهي عقيدتي آن ها داشت.

در زمان تحصيل و تدريس، حاشيه اي بر «اسفار» ملاصدرا، نوشت. كه سومين حاشيه بر اين كتاب است. هم چنين كتابي به نام «روش انديشه» در علم منطق به رشته ي تحرير در آورد كه به عنوان كتاب درسي در حوزه و دانشگاه، براي بالاترين سطح منطق استفاده مي شود. ترجمه تفسير مجمع البيان هم يكي از تأليفات اين شهيد عالي مقام است.

شهيد در جهت ايجاد تشكل و سازمان دادن به طلاب و فضلا دست به تشكيل مجمعي به نام «جلسات علمي اسلام شناسي» زد كه اين مجمع فعاليت وسيعي را به منظور شناساندن چهره ي اصلي اسلام در جامعه آغاز كرد. در اين جلسات كه زير نظر استاد تشكيل مي شد، فضلا و نويسندگان حوزه ي علميه كتاب هايي را كه در زمينه هاي مختلف اسلام شناسي نوشته بودند، ارايه مي كردند و پس از نقد و اصلاحات ضروري، با مقدمه اي كه استاد بر آن مي نوشت، به چاپ مي رسيد. ساواك كه پي به نقش مؤثر اين مجمع در شناساندن اسلام راستين برده بود، آن را تعطيل كرد. اين مجمع تنها موفق به چاپ 10 جلد كتاب گرديد كه كتاب هاي زير از آن جمله است:

1-   اسلام پيشرو نهضت ها. 2- با ضعف مسلمين دنيا در خطر سقوط. 3- شيعه و زمامداران خودسر. 4- جهان بيني و جهان داري علي (عليه السلام). 5- دعا عامل پيشرفت يا ركود. 6- ره آوردهاي استعمار. 7- همسران رسول خدا. 8- زيارت ما 9- خرافه. 10- حقيقت.

استاد در زمان تحصيل و تدريس خود در حوزه با نوشتن مقالات مختلفي در مجلات مكتب تشيّع، مكتب اسلام، معارف جعفري و ... سعي در گسترش فرهنگ اصيل و انقلابي شيعه در سطح وسيع جامعه داشتند.

 


 

مبارزات

در سال هاي 1340تا 1342، سخنراني هاي او در شهرهاي مختلف و روشن ساختن مواضع نهضت اسلامي در افشاي چهره ي رژيم پهلوي بسيار مؤثر بود و به لحاظ اثر عميقي كه اين سخنراني ها در ميان توده ها داشت، بارها توسط ساواك تعطيل شد و هر بار اين تعطيلي با دستگيري و آزار ايشان همراه بود.

شهيد مفتح بعد از تبعيد امام قدس سره مبارزات خود را شدت بخشيد و با سفر به استان خوزستان سعي در افشاي ماهيت رژيم و شناساندن نهضت امام قدس سره به مردم داشت و ساواك كه با دستگيري هاي متعدد و ممنوع المنبر كردن ايشان نتوانسته بود كاري از پيش ببرد، ورود ايشان را به شهرهاي خوزستان ممنوع اعلام كرد.

محبوبيت و مقبوليت عامه ي شهيد در ميان طلاب و دانش آموزان، موجب شد كه او را از آموزش و پرورش اخراج و در سال 1347، به نواحي بد آب و هواي جنوبي ايران تبعيد كنند و هنگامي كه دوران تبعيد ايشان به پايان رسيد، از بازگشت او به قم جلوگيري كردند. به ناچار شهيد مجبور به اقامت در تهران شد. اقامت در تهران سرآغاز فصل نويني در زندگاني سياسي وي گرديد، دانشكده ي الهيات او را دعوت به همكاري كرد. شهيد با اميد فتح سنگري ديگر و گشودن جبهه اي ديگر براي مبارزه با رژيم و نيز شوق همكاري با استاد مطهري كه در اين دانشكده مشغول تدريس بود، دعوت دانشكده را پذيرفت و بدين ترتيب زندگي و فعاليت هاي ايشان در تهران آغاز شد.

در تهران، علاوه بر تدريس در دانشكده و بسط زمينه هاي همكاري با استاد شهيد مطهري، بنا به دعوت انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران، به اقامه ي نماز جماعت در اين مسجد همت گمارد. سخنراني هاي ايشان در مسجد دانشگاه در ترغيب نسل روشن فكر و تحصيل كرده به اسلام اثر به سزايي داشت.

شهيد در حسينيه ي ارشاد نيز مشغول فعاليت هاي علمي – تبليغي و سخنراني بود كه بعد از تعطيلي اين حسينيه توسط ساواك، با قبول امامت جماعت مسجد جاويد در سال 1352، هسته ي ديگري ايجاد كرد تا خلا به وجود آمده را پر نمايد. در اين مسجد كتابخانه تشكيل داد و كلاس هاي دروس اعتقادي، فلسفي، تفسير قرآن، نهج البلاغه و ... داير كرد.

مسجد جاويد تبديل به دژ مستحكمي براي انقلاب گرديد و با استقبال فراوان دانشجويان و افراد تحصيل كرده مواجه شد. سرانجام بعد از گذشت يك سال و نيم در سوم آذر 1353، پس از سخنراني حضرت آيت الله خامنه اي، مسجد جاويد مورد هجوم ساواك قرار گرفت و تعطيل شد و شهيد هم دستگير و به زندان افتاد. بعد از آزادي از زندان، رژيم ديگر اجازه فعاليت در مسجد جاويد را به ايشان نداد. استاد، امامت مسجد قبا را در نزديكي حسينيه ي ارشاد پذيرفتند و در جلسه اي كه با حضور افرادي نظير مرحوم آيت الله طالقاني، استاد شهيد مطهري و ... براي تنظيم برنامه هاي مسجد داشتند، مسجد را «قبا» نامگذاري كردند. تا «قبايي» در ظلمت كده ي قريش گردد و آغازگر هجرتي در قيام خونبار امت مسلمان.

مقارن با رمضان 1356، كه به دليل تغيير تاكتيك دولت استكباري امريكا، رژيم پهلوي نيز شعارهايي چون «فضاي باز سياسي» را مطرح كرد. استاد شهيد به افشاي ماهيت خائنانه اين شعار پرداخت و با استفاده از ضعف رژيم، اقدام به تشكيل جلساتي در مسجد قبا كرد كه براي اولين بار در تاريخ معاصر ايران با حضور جمعيتي بيش از 30 هزار نفر برگزار مي شد. شهيد در عيد فطر همان سال با برگزاري نماز با شكوه عيد فطر در قيطريه – كه با استقبال بي نظير مردم تهران رو به رو شد – اركان رژيم پهلوي را به لرزه در آورد. ايشان در خطبه هاي نماز براي اولين بار نام امام خميني قدس سره  را آشكار بر زبان جاري كرد و رهبري امام را مورد تأكيد قرار داد.

مبارزه ي شهيد تا رمضان سال 1357، كه نهضت مردم مسلمان به رهبري امام قدس سره اوج گرفته بود، همچنان ادامه داشت. ايشان بعد از نماز عيد فطر با تأكيد بر رهبري بي چون و چراي امام امت روز پنجشنبه 16 شهريور 1357، را به عنوان تجليل از شهداي ماه رمضان تعطيل اعلام كرد. در اين روز راه پيمايي بزرگي عليه رژيم انجام گرفت كه زمينه ساز راه پيمايي 17 شهريور گرديد، كه توسط رژيم پهلوي به خاك و خون كشيده شد و جمعه ي خونين نام گرفت.

در بهمن 1357، جهت بازگشت امام قدس سره استاد شهيد به همراه ديگر هم رزمان، كميته ي استقبال از ايشان را تشكيل دادند تا مقدمات ورود پيروزمندانه رهبر و مراد خويش را به نحو شايسته فراهم نمايند.

شهيد مفتح با تشكيل شوراي انقلاب از طرف امام قدس سره  به عضويت اين شورا درآمد. بعد از پيروزي انقلاب براي تشكيل كميته هاي انقلاب اسلامي فعاليت چشمگيري كرد و خود سرپرستي كميته ي منطقه  4 تهران را به عهده داشت. آخرين مسؤوليت شهيد، سرپرستي دانشكده ي الهيات و عضويت در شوراي گسترش آموزش عالي كشور بود كه به نحو شايسته در اين سنگرها انجام وظيفه نمود و در طي اين دوران همچنان مسؤوليت امامت جماعت مسجد قبا را نيز بر عهده داشت.

سرانجام آيت الله مفتح، پس از عمري تلاش و جهاد مستمر و خستگي ناپذير در راه تبليغ دين، در ساعت 9 صبح روز 27 آذر 1358، به همراه 2 پاسدار جان بركف، شهيدان جواد بهمني و اصغر نعمتي، هنگام ورود به دانشكده ي الهيات، توسط عناصر منحرف گروهك فرقان هدف گلوله قرار گرفتند و به فيض عظيم شهادت نايل آمدند. پيكر مطهر آن عالم رباني پس از برپايي مراسم با شكوه تشييع، در صحن مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام در قم به خاك سپرده شد و اين روز به مناسبت فعاليت هاي چشمگير اين شهيد والامقام در راه تحقق وحدت بين حوزه و دانشگاه « روز وحدت روحاني و دانشجو» نامگذاري شد.

 

 

 

پيام امام خميني قدس سره به مناسبت شهادت دكتر مفتح(2)

 

بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون

آن گاه كه منطق قرآن آن است كه ما از خداييم و به سوي او مي رويم و مسير اسلام بر شهادت در راه هدف است و اولياي خدا – عليهم السلام – شهادت را يكي از ديگري به ارث مي بردند و جوانان متعهد ما، براي نيل شهادت در راه خدا درخواست دعا مي كرده و مي كنند، بدخواهان ما كه ا زهمه جا وامانده، دست به ترور وحشيانه مي زنند، ما را از چه مي ترسانند؟ امريكا خود را دلخوش مي كند كه با ايجاد رعب در دل ملت كه سربازان قرآنند، مي تواند وقفه اي در مسير حق و عقب گردي از جهاد مقدس در راه خدا ايجاد كند، غافل از اين كه ترس از مرگ براي كساني است كه دنيا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدي و جوار رحمت ايزدي بي خبرند. اينان از كوردلي، صحنه هاي شورانگيز ملت عزيز و شجاع ما را در هر شهادتي، پس از شهادتي كه در پيش چشمان خيره ي آنان منعكس است، نمي بينند. «صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم˚ لا يَعقِلُون» اينان مي بينند كه هزار و سيصد سال بيشتر از صحنه ي حماسه آفرين كربلا مي گذرد و هنوز خون شهيدان ما در جوش و ملت عزيز ما در حماسه و خروش است.

جناب حجت الاسلام دانشمند محترم آقاي مفتح و دو نفر پاسداران عزيز اسلام رحمة الله عليهم به فيض شهادت رسيدند و به بارگاه ابديت بار يافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفريدند و آتش نهضت اسلامي را افروخته تر و جنبش قيام ملت را متحرك تر كردند. خدايشان در جوار رحمت واسعه ي خود بپذيرد و از نور عظمت خود بهره دهد. اميد بود از دانش استاد محترم و از زبان علم او بهره ها براي اسلام و پيشرفت نهضت برداشته شود و اميد است، از شهادت امثال ايشان بهره ها برداريم. من شهادت را بر اين مردان برومند اسلام تبريك و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسليت مي دهم.

                  

                 سلام بر شهيدان راه حق

روح الله الموسوي الخميني

محمدمهدی بازدید : 1005 پنجشنبه 1390/07/21 نظرات (0)

    از كودكي تا جواني

به سال 1327 هجري قمري در يزد و در خانواده‌اي روحاني، كودكي زاده شد كه او را محمد نام نهادند. پدرش، مرحوم آقاميرزاابوطالب، از عالمان وارسته آن سامان بود كه در مسجد روضه‌ي محمّديه، معروف به حظيره، اقامه‌ي جماعت مي‌كرد و محل رجوع مردم بود. به جهت خط خوشي كه داشت، در تنظيم اسناد عقود و معاملات مردم مي‌كوشيد. پدربزرگش ميرزامحمد كرمانشاهي نيز مرجع حل مشكلات مردم و از روحانيون دامنه‌ي وسيع كوير بود. او نيز فرزند مرحوم آخوند ملامحمدمهدي كرمانشاهي بود كه توسط فتحعلي شاه قاجار به يزد تبعيد گرديده بود و به سال 1236 ه.ق در آن شهر دار فاني را وداع گفت.
نسب شريف «صدوقي» بر اساس آنچه كه بر سنگ مزار آخوند ملامهدي كرمانشاهي حك شده است، به چهره‌ي والاي شيعه، شيخ جليل فقيه، ابوجعفر، محمدبن‌علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي معروف به «شيخ صدوق» رضوان‌الله تعالي عليه مي‌رسد، محمد در هفت سالگي، پدر و نه سالگي مادر را از دست مي‌دهد.
تحصيل و تدريس علوم ديني
در سايه سرپرستي مرحوم آميرزامحمدكرمانشاهي، پسرعموي خود به تحصيل علم پرداخته، شرخ لمعه و قوانين را در مدرسه عبدالرحيم خان يزد نزد اساتيد آن مدرسه فرا مي‌گيرد و در بيست سالگي با دختر عموي خود ازدواج مي‌كند. در سال 1348 ه.ق براي ادامه‌ي تحصيل راهي حوزه‌ي كهن اصفهان شده، در مدرسه‌ي چهارباغ (امام صادق فعلي) از مدارس زيباي باقيمانده از عصر صفوي سكني مي‌گزيند.
از بد حادثه، آن سال زمستاني طاقت‌فرسا را به همراه مي‌آورد، به گونه‌اي كه مجبور مي‌شود از راه قمشه و‌آباده و پس از حدود يك ماه راه‌پيمايي، در كمال مشقت به يزد مراجعت كند. پس از سالي اقامت مجدد در وطن، هواي هجرت به حوزه قم – كه كمي پيشتر نبود به همت بلند بنيانگذار عظيم‌الشأن آن حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي تأسيس شده بود - دل بي‌تابش را مشتاق سفر كرده، عازم شهر جهاد و اجتهاد مي‌شود. او خود هنگام عزيمت به قم را سال 1349 ه.ق و مدت اقامت خود را در اين شهر بيست و يك سال ذكر كرده است.
اقامت وي در قم مصادف است با ششمين سال سلطنت استبدادي رضاخان و اوج حملات وي به روحانيت. همزمان جوّ ارعاب و تهديد «امنيه‌هاي» رضاخاني بيداد مي‌كند و پوشيدن لباس روحانيت جرم است. مجلس روضه ممنوع و مؤسس حوزه در فشار طاقت‌فرسا و مردم به پوشيدن كت و شلوار و كلاه پهلوي مجبورند. رضاخان دست از مقدس‌بازي برداشته و چهره‌ي واقعي‌ خود را آشكار كرده است.
وي در قم پس از مدتي به درس حاج شيخ عبدالكريم راه مي‌يابد و مورد لطف و توجه خاصّ ايشان قرار مي‌گيرد و بر اثر اعتماد ايشان، آقاي صدوقي محل رجوع طلاب و حلال مشكلات آنان مي‌شود. با فوت آيت‌الله حائري در سال 1355 ه.ق كه در پي مسأله كشف حجاب اجباري زنان ايراني به وقوع پيوست، رضاخان نفسي به راحتي كشيد و از خلأ مرجعيت در ايران استفاده كرده، اوضاع را بر اهل علم و روحانيت سخت‌تر كرد؛ به‌گونه‌اي كه همگان با نااميدي، تنها به توسّل و تضرّع روي آوردند. آيت‌الله صدوقي خود مي‌گويد: «اوضاع بر اهل علم سخت شد كه بعداً توسّلاني از اهل علم شد و خيلي مؤثر افتاد. تحصيل در آن دوره خيلي سخت بود، به جهت اين‌كه قم مرجعي نداشت، چرا كه مرجع تقليد، مرحوم آسيدابوالحسن اصفهاني بودند كه ايشان هم در نجف اقامت داشتند.»
آيات ثلاثه آن روزگار قم آقايان سيد محمدتقي خوانساري، ( 1295-1371 ه.ق )، سيد صدرالدين صدر (1299 -1377 ه.ق) و سيد محمدحجت كوه‌كمره‌اي (1310-1373 ه.ق) پس از ارتحال مؤسس حوزه علميه قم، سال‌هاي نفس‌گيري را پشت‌سر گذاشته، مشتركاً به رتق و فتق امور حوزه پرداختند. در اين راه آيت‌الله صدوقي نيز با همتي بلند و عزمي استوار به ياري آنان شتافت.
همزمان با تدبير امور حوزه و تحصيل در محضر آيات ثلاثه، خود نيز به تدريس دروس سطح مشغول گرديد و به جهت برخورداري از بيان شيوا و حافظه‌ي قوي و محضر خوش، تدريس وي مورد استقبال طلاب جوان قرار گرفت، كه اكثر فضلا و مدرّسين فعلي حوزه، درس شيرين شرح‌لمعه و سطح را به ياد مي‌آورند.
آيت‌الله صدوقي از بدو ورود به قم، به دوستي و هم‌صحبتي با امام خميني دل بست؛ به طوري كه هر دو بزرگوار در جلسات و محفل انس يكديگر شرك مي‌كردند:‌
«بنده در سال 1349 ه.ق كه وارد قم شدم، دو سه روز پس از ورود با «امام خميني» آشنا شدم و كم‌كم آشنايي ما بالا گرفت و به رفاقت كشيد و گاه در تمام مدت شبانه‌روز با ايشان بودم». آيت‌الله العظمي بروجردي در روز 14 محرم سال 1364 ه.ق مطابق با 9 دي‌ماه 1323 ه.ش در ميان استقبال پرشور و زايدالوصف صدها تن از علماي بزرگ و مردم مشتاق وارد قم مي‌شوند.
همكاري با فداييان اسلام
موج توفنده جريان فداييان اسلام و شور هيجاني كه در حوزه ايجاد كرد، صدوقي را نيز به سوي خود كشاند. او از جمله عالماني است كه به حمايت از اين نهضت جوشيده از متن روحانيت مبارز پرداخت و در هنگام خطر، خانه‌ي خود را پناهگاه امن آنان قرار داد.
بازگشت به يزد
آيت‌الله صدوقي تا سال 1330 ه.ش در محضر زعيم حوزه به تدريس و تحصيل و خدمت به طلاب، سرگرم و در ايام فراغت نيز براي امرارمعاش از دسترنج خويش، به كار كشاورزي در منطقه‌ي عباس‌آباد قم مي‌پرداخت. سرانجام در پي اصرار مردم و علماي يزد،‌ به ويژه عالم فرزانه سيدعلي‌محمد وزيري و ارسال تلگراف‌هاي گوناگون به خدمت آيت‌الله بروجردي و ساير مراجع و علي‌رغم داشتن موقعيت ممتاز در شهر قم، به يزد مراجعت مي‌كند و مورد استقبال بي‌نظير مردم آن ديار قرار مي‌گيرد.
«تقريباً هشت كيلومتر مردم ايشان را روي دست آوردند و به هر شهر و دهي كه مي‌رسيدند، مردم، گاو و گوسفند قرباني مي‌كردند».
كوشش‌هاي علمي – فرهنگي در يزد
با ورود به يزد، آيت‌الله صدوقي حوزه درس تشكيل مي‌دهد و خدمات عمراني و فرهنگي خويش را آغاز كرد. ميزان و نحوه‌ي خدمت‌رساني او به گونه‌اي بود كه او را به حضرت خضر نبي (ع) تشبيه كرده‌اند، چرا كه گفته‌اند حضرت خضر (ع) هركجا كه مي‌نشست، آنجا سبز و خرم مي‌شد و آيت‌الله صدوقي نيز به هر ديار كه قدم مي‌گذاشت، از خودش آثار و باقيات صالحاتي به يادگار مي‌گذاشت.

  

 

 

قيام عليه شاه

در پي غايله‌ي انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي در مهرماه سال 1341 و تصويب آن توسط رژيم مبني بر حذف قيد «اسلام» از شرايط انتخاب‌كنندگان و انتخاب‌شوندگان و حذف كلمه‌ي «قرآن» و جايگزين كردن «كتاب آسماني» در مراسم سوگند و اعطاي حق رأي به زنان، با هدف سنجش نحوه‌ي واكنش روحانيت، آماده كردن زمينه‌ي تجاوز به اساس قرآن و الغاي مذهب و دستبرد به قانون اساسي ايران در جهت تغيير بعضي مواد آن و ايجاد زمينه‌ي فعاليت و سپردن پست‌هاي حساس به دست غير مسلمانان و موضع‌گيري روحانيت به رهبري امام خميني، آيت‌الله صدوقي نيز دست به افشاي توطئه و سازماندهي روحانيت منطقه جهت مقابله با اين توطئه مي‌زند:
« در سال 1341 كه قضيّه‌ي انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي شروع شد، من با امام خميني تماس مستقيم داشتم و خيلي‌ها اين‌جا رفت و آمد مي‌كردند و مديريت جمع كردن آقايان روحانيون و تلگراف كردن راجع به اين انجمن‌ها، تقريباً زير نظر بنده بود، مجالس فوق‌العاده‌اي هم بود و تقريباً هر روز و هر شب، يك اجتماع روحاني تشكيل مي‌شد و الحمدلله در اثر سعي و كوشش و فشار آقاي خميني دولت مجبور شد كه اين پيشنهاد را لغو كند.
به دنبال فراگير شدن حركت اعتراض‌آميز روحانيت و پيروي مردم و تداوم فشار بي‌امان امام خميني، سرانجام در دهم دي‌ماه همان سال روزنامه‌ها با تيتر درشت، غير قابل اجرا بودن تصويب‌نامه‌ را از طرف دولت اعلام نمودند.
با تصويب رفراندوم قلابي طرح آمريكايي انقلاب سفيد تحت عنوان لوايح شش‌گانه در تاريخ نوزدهم دي‌ماه 1341 و انجام آن در ششم بهمن‌ماه همان سال و موضع‌گيري قاطع علما و مراجع بزرگ، آيت‌الله صدوقي در يزد نقش هماهنگ‌كننده خود را در بسيج مردم و روحانيت عليه انقلاب سفيد آغاز كرد.
رژيم شاه در يك اقدام غيرانساني در روز دوم فروردين‌ماه سال 1342 كه مصادف با شهادت حضرت امام صادق (ع) بود، مأمورين خود را در لباس دهقانان به فيضيه گسيل داشت،‌ مجلس عزاداري را مورد هجوم قرار داده و عده‌ي كثيري از مردم و طلاب حوزه را مورد ضرب و شتم قرار داده، اقدام به شكستن در و پنجره‌ي مدرسه كرد. علماي يزد به رهبري آيت‌الله صدوقي، با ارسال پيامي خطاب به امام خميني (ره) اين فاجعه را محكوم كردند.
پس از سخنراني آتشين و تاريخي امام در عصر عاشوراي سال 1383 مصادف با سيزدهم خردادماه 1342 در مدرسه فيضيه، مأموران رژيم در ساعت 3 بامداد روز 15 خرداد، با بسيج هزاران نيروي مسلّح و امكانات نظامي، اقدام به بازداشت ايشان كرده و ايشان را به پادگان عشرت‌آباد منتقل كردند. در پي خبر دستگيري امام خميني كه در اندك‌مدتي در تمام كشور پخش شد، مردم به تظاهرات عظيمي دست زدند كه مجموعاً « واقعه پانزدهم خرداد » را تشكيل داد. از حركت‌هاي سرنوشت‌ساز و عمده‌اي كه به هنگام بازداشت امام خميني (ره) صورت گرفت، مهاجرت دسته‌جمعي مراجع و علماي طراز اول قم و شهرستان‌ها بود. اين عده رسماً از رژيم شاه، آزادي بي قيد و شرط امام را خواستار شدند. از جمله علماي مهاجر آيت‌الله صدوقي از يزد بود.
ساواك اصفهان طي چند نامه دستورالعمل به يزد مكرراً پيگير بازگشت آيت‌الله صدوقي از تهران بود. دستور داد كه به محض ورود ايشان به يزد، تمام اعمال و رفتار وي تحت مراقبت شديد قرار گيرد. سرانجام شهرباني يزد در تاريخ 5/6/42 طي نامه‌اي به رياست ساواك اصفهان، خبر ورود آقاي صدوقي به يزد را اعلام مي‌دارد.
سرانجام رژيم شاه در ساعت 10 شب سه‌شنبه 18 فروردين سال 43 پس از ده ماه حبس و حصر رهبري نهضت، مخفيانه ايشان را وارد قم كرده، مقابل بيمارستان فاطمي پياده مي‌كند و به سرعت دور مي‌شوند. در پي انتشار خبر آزادي امام، جشن و شادي همه‌جا را فرا گرفت و مردم دسته‌دسته به سوي قم حركت كرده و به ديدن ايشان مي‌شتافتند. علماي بلاد همراه با اهالي هر شهر يكي پس از ديگري به قم وارد مي‌شدند.
باقيمانده‌ي علماي مهاجر در تهران كه علي‌رغم فشار و تهديدات جابرانه دولت مستبد ظالم تا اوايل شهريورماه در تهران ماندگار شده بودند، در روز 31/5/42 اقدام به صدور قطعنامه‌اي با عنوان «جامعه روحانيت ايران شركت در انتخابات فرمايشي را جايز نمي‌داند» كرده و ضمن تحريم انتخابات دوره‌ي بيست و يكم نسبت به ادامه بازداشت حضرت امام و جوّ خفقان و اختناق حاكم بر كشور اعتراض كردند. از جمله امضاءكنندگان اين بيانيه كم‌نظير، آيت‌الله صدوقي است.
در بيست و يك مهرماه سال 1343 كه لايحه مصونيت مستشاران و اتباع آمريكايي مورد تصويب نمايندگان مجلس شاهانه قرار گرفت و خبر تصويب آن به بيرون درز كرد و از طريقي به گوش امام رسيد، رهبر انقلاب در چهار آبان‌ماه 1343 با نطقي مهيّج و كوبنده در مقابل كاپيتولاسيون، موضع‌گيري نمود و طشت رسوايي رژيم را از بام بر زمين انداخت و در پي اين سخنراني كه ميان ناله و فغان شنوندگان ايراد گرديد، بيانيه‌ي امام در تيراژ بيش از نيم ميليون در سراسر كشور به طور هم‌زمان توزيع گرديد و رژيم شاه در يك موضع‌ انفعالي در شب سيزدهم آبان‌ماه با عجله و دزدانه و دستپاچه به بيت امام هجوم برده و ايشان را ربوده و اقدام به تبعيد ايشان به تركيه كرد. آيت‌الله صدوقي با شنيدن خبر دردناك تبعيد رهبري، بر سر و صورت زده و ناله‌كنان در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداري نمود و ديگران را نيز منع كرد. همچنين اذان‌گويان را امر كرد كه اذان نگويند.
به دنبال ورود امام در سيزدهم مهرماه سال 1344 به نجف و آسان‌تر شدن تماس با ايشان، آيت‌الله صدوقي با ارسال تلگرافي ورود ايشان را به نجف تبريك گفت.
وي در هر فرصتي و از طرق مختلف ضمن برقراري تماس اقدام به ارسال كمك‌هاي اقتصادي براي رهبري مي‌نمود.
تصويب «قانون حمايت از خانواده» در تاريخ بيست و چهار تيرماه 1346 كه به اسم حمايت از حقوق زن به مقابله با قوانين اسلام پرداخته بود و مصوبات دهشت‌انگيز در خصوص‌ «والدلزنا» «تساوي ارث دختر و پسر»، «نكاح بيش از يك نوع نيست و آن هم دائم» و جواز «ازدواج زن مسلمان با مرد كافر» و «اگر ثابت شود هنگام قبول نطفه، زن با چند مرد رابطه داشته كليد آن مردها در پرداخت نفقه به مادر طفل و مخارج خود طفل ملزم هستند» و ... بازتاب گسترده‌اي در بين عالمان ديني داشت كه آيت‌الله صدوقي نيز با شدت با آن مخالفت كرد.
آيت‌الله صدوقي در اين دوران، مبارزه‌اي منفي را به ضد رژيم آغاز كرده، ضمن سر و سامان دادن به حوزه علميه‌ي يزد، در هر فرصتي، مخالفت خود را با اركان رژيم آشكار كر. او به شدت مانع شركت روحانيون در مجالس و مراسم شاهانه مي‌شد، كساني را كه در اين مراسم و مجالس شركت مي‌كردند افشا‌ء و طرد مي‌كرد.
از اين پس، ساواك هشيارتر از سال 48 شده و اقداماتي ايذايي را عليه وي به عمل آورد و دستور كنترل مكاتبات و اعمال و رفتار وي را صادر مي‌كند.
با شروع جشن‌هاي 2500 ساله شاهنشاهي و تبليغات گسترده‌ي رژيم و ولخرجي‌هاي از حد برون محمدرضا پهلوي در راستاي برگزاري اين جشن‌ها بعضاً اقدام به تبليغات نمايشي كرده، مدارس و مراكزي را به اين مناسبت افتتاح مي‌كردند،‌ آيت‌الله صدوقي با هشياري از طرفند رژيم، از ساخت و بناي مدرسه‌اي كه امكان سوء استفاده در افتتاح آن مي‌رود، جلوگيري مي‌كند، يكي از روحانيون يزد از او در خصوص بناي دبستاني در محل اكبرآباد يزد كسب تكليف مي‌كند. ايشان مي‌گويد:«هيچ صلاح نيست اقدام كني». چون به نام جشن‌هاي 2500 ساله نام‌گذاري مي‌شود و خلاف شرع است. بگذار بعد از سپري شدن ايام جشن‌ها، مدرسه‌اي كه زير نظر خودم باشد، خواهم ساخت. ساواك نيز اعلام مي‌دارد كه:« به آقاي صدوقي تذكر دهند؛ چنانچه در آينده نسبت به جشن‌هاي شاهنشاهي اظهارنظر منفي كند، از منطقه خواهد شد».
با تشكيل «سپاه دين» شاهانه در سال 1350 آيت‌الله صدوقي علي‌رغم برخورد ساواك با وي موضع‌گيري نموده و در يك سخنراني تند، چنين مي‌گويد: «مردم واي بر شما كه معلّمين بچه‌هاي شما در اداره آموزش و پرورش، بهايي و زرتشتي هستند و اين‌ها مي‌خواهند درس دين و اخلاق، به بچه‌هاي شما بدهند. »
در پي اخراج گروه كثيري از مردم عراق توسط رژيم بعث در سرماي زمستان سال 1350 آيت‌الله صدوقي اقدام به صدور اطلاعيه‌اي كرد، در آن ضمن محكوم كردن اعمال بعثيون عراقي از مردم مي‌خواهد كه به كمك برادران خود بشتابند و خود نيز با تشكيل ستادي اقدام به كمك‌رساني به آنان مي‌كند.
مراقبت شديد ساواك
شنودها و سانسور نامه‌هالي ارسالي براي آيت‌الله صدوقي در اين سال‌ها از سوي ساواك گسترده‌تر شده، تمام تحركات وي تحت مراقبت شديدتر قرار مي‌گيرد. ساواك با قرار دادن منبع در كنار وي حتي در مسافرت‌ها، ايشان را به دقت زير نظر مي‌گيرد. در سال 1352، رييس اوقاف يزد از ايشان جهت شركت در مجلس نيايش و دعا براي سلامت شاه دعوت به عمل مي‌آورد كه وي از رفتن به اين مراسم تحميلي خودداري كرد.
در پي دستور ثابتي ساواك يزد كه از ميزان محبوبيت وي در نزد مردم آگاه است، جرأت احضار او را نمي‌كند و موضوع را به گردن شهرباني مي‌اندازد و بر طبق اسناد موجود سندي از اقدام شهرباني يافت نشد.
به رغم مراقبت‌هاي ويژه ساواك بر طبق اسناد موجود آيت‌الله صدوقي با زيركي خاصي ارسال كمك‌هاي مالي و وجوه شرعيه را به دفتر امام در نجف، افزايش داده و تمام تلاش‌هاي ساواك را ناكام مي‌گذارد.
در سال 1354 ساواك اقدام به جلوگيري از ادامه كار بناي ساختمان مؤسسه عظيم صدوق كه توسط ايشان در دست احداث بوده، مي‌نمايد و در پي تصميم آيت‌الله صدوقي براي سفر به عراق وي را ممنوع‌الخروج مي‌نمايند.
در خرداد سال 1356 ساواك از تشكيل سپاه اسلام در استان يزد توسط آيت‌الله صدوقي خبر داده و به مقابله با اين حركت تبليغي كه طي آن و روحانيون به مناطق مختلف استان اعزام شده و به گونه‌اي متشكل در روستا و شهر مستقر مي‌شدند، مي‌پردازد.
آيت‌الله صدوقي در سال 56 به قصد سفر به مكه درخواست صدور اجازه‌ي خروج از كشور مي‌نمايد كه ساواك مركز طي دستورالعملي از ساواك يزد مي‌خواهد كه «به نحو مقتضي با نامبرده بالا تماس حاصل ضمن توجيه و تذكر به سوابق وي چنان‌چه حاضر شد، در آينده اعمالي مغاير با مصالح كشور مرتكب نشود و تعهّد اخلاقي و عملي بسپارد با صدور گذرنامه مشاراليه موافقت در غير اين صورت مخالفت به عمل آيد».
ساواك يزد طي برگ خبري اعلام مي‌كند: «يادشده اظهار داشت حاضر به سپردن تعهّد نبوده و به اين ترتيب از رفتن به عربستان سعودي صرف نظر مي‌نمايد».
با شهادت آيت‌الله حاج آقا مصطفي خميني در اول آبان‌ماه سال 1356 و اوج‌گيري نهضت امام خميني، آيت‌الله صدوقي فصل جديدي از مبارزه‌ي خود را آغاز مي‌كند و ضمن برپايي مجالس ترحيم باشكوه براي ايشان در استان يزد، به سازمان دادن مبارزات در بخش وسيعي از كشور دست مي‌زند كه نقش محوري وي در لابه‌لاي اسنادي كه خواهيد خواند،‌ آشكار است».
در سال 56 كه تعداد زيادي از روحانيون و علما در تبعيد بودند، وي با عده‌اي از يارانش حركت كرد و راه‌هاي طولاني را پيمود و به ديدن همه‌ي تبعيدي‌هايي كه در شهرهاي مختلف بودند، رفت و طبيعي است كه رفتن ايشان و سركشي‌شان و كمك به خانواده آنان اثر مي‌گذاشت.
وي در برگزاري مراسم شهداي 19 دي 56، سفر به قم و ديدار با مراجع حوزه براي كسب تكليف و تشجيع آنان در جهت تعطيلي عمومي و اعتراض به كشتار 19 دي، تعطيل نمازهاي جماعت نقش به سزايي داشته است. وي با صدور اطلاعيه‌اي جشن‌هاي نوروز سال 57 را تحريم كرد.
آيت‌الله طي بيانيه‌اي به پاس بزرگداشت شهداي بهمن 56 تبريز، در روز پنج‌شنبه 10 فروردين 57، مردم يزد را به اجتماع در مسجد روضه‌ي محمديه، (حظيره) و برگزاري مراسم فرا خواند. مردم از اين دعوت استقبال كرده، هزاران نفر در مسجد و خيابان‌هاي اطراف اجتماع كردند و پس از سخنراني، به آرامي به سوي منازل و مقاصد خود رهسپار شدند كه ناگهان با كمين نيروهاي پليس و آتش گلوله‌هاي آنان مواجه شدند. با كشتار يزديان،‌ روز دهم فروردين‌ماه سال 57، در سلسله‌ي چله‌هايي جاي گرفت كه به سقوط حكومت پهلوي انجاميد.
پس از ماجراي دهم فروردين 57،‌ آيت‌الله صدوقي در هر فرصتي اقدام به صدور اعلاميه‌‌ها و بيانيه‌هاي افشاگرانه مي‌كند كه تفصيل آن‌ها از لابه‌لاي اسناد ساواك جمع‌آوري شده است. وي با هشياري كامل و پرهيز از دادن تلفات در طول اين دوران، مسجد حظيره را به پايگاهي مستحكم براي انقلاب تبديل مي‌كند.
وي در تلاشي وسيع، مراجع عظام قم را براي برگزاري چهلم شهداي يزد تشويق مي‌كند و روز 19/2/57 از سوي مراجع قم در سراسر كشور عزاي عمومي اعلام شد.
بعد از بازگشت آيت‌الله صدوقي از قم، ساواك يزد، پيشنهاد تبعيد وي را به مركز ارسال مي‌دارد. رژيم براي تعديل مواضع آقاي صدوقي دست به كار شده و در يك اقدام كم‌سابقه استاندار يزد به ملاقات آقاي صدوقي مي‌شتابد. در اين ملاقات، آقاي صدوقي ضمن تشريح قضاياي 19 دي‌ماه و مقاله‌ي احمد رشيدي‌مطلق، به عملكرد رژيم در كشتار مردم در روز دهم فروردين در يزد انتقاد مي‌كند.
شهرباني يزد در پي دستور ساواك، آيت‌الله صدوقي را تلفني تهديد مي‌كند و بلافاصله او نيز در سخنراني يازدهم خردادماه 57 در مسجد حظيره چنين مي‌گويد: «از شهرباني به من تلفن شده كه مطالبي را عنوان نكنم، چهار حالت دارد: يا مي‌گيرند، يا زنداني يا تبعيد مي‌كنند و يا مي‌كشند. اگر بكشند، قطره قطره‌ي خون من، صدوقي‌ها خواهد شد.
فعلاً شما شعاري ندهيد و اقدامي نكنيد تا ببينيم با ما كنار مي‌آيند يا نه».
همزمان با ساير مراجع آقاي صدوقي، روز 15 خرداد 57 را عزاي عمومي اعلام مي‌كند و از مردم مي‌خواهد كه از خانه‌هاي خود بيرون نيايند و مغازه‌هاي خود را تعطيل كنند.
همچون گذشته اعلاميه‌هاي امام، از نجف، تلفني به منزل ايشان مخابره و پس از ضبط و پياده شدن، زير نظر ايشان تكثير و به ساير نقاط ايران پخش مي‌شد».
او در واقعه‌ي هولناك آتش‌سوزي در سينما ركس آبادان اولين كسي است كه با صدور بيانيه‌اي شديداللحن موضع‌گيريكرده، نقاب از چهره‌ي دسيسه‌گران برمي‌دارد و با انتساب اين حادثه دهشت‌انگيز به دولت، رژيم شاهنشاهي را مقصر اصلي اين آدم‌سوزي قلمداد كرده، تبليغات رسانه‌هاي رژيم را نوعي سالوس و نفاق مي‌خواند و مواضع سران آن دولت را اشك تمساح مي‌نامد».
وي در جريان روي كار آمدن دولت شريف‌امامي، با صدور اطلاعيه‌اي به افشاي توطئه‌ي دولت آشتي ملي دست زده و ادعاي روحاني‌زاده بودن شريف‌امامي فراماسونر را به تمسخر مي‌گيرد. مقدم - رئيس تازه منصوب شده‌ي ساواك - با اطلاع از فراگير شدن مبارزات صدوقي، عاجزانه از نماينده‌ي خود در يزد مي‌خواهد كه با او ملاقات‌هاي پي در پي داشته باشند تا مواضع او را تعديل كنند. اين حركت‌ها با هوشياري آيت‌الله صدوقي ناكام مانده، كمترين سودي عايد آنان نمي‌كند، در مماشات و عقب‌نشيني جريانات ملي‌گرا در مقابله با رژيم سلطنتي و اكتفا به مبارزه‌ي قانوني و اميد به جدال پارلماني و ... كه به قول بارزگان لاجرم مي‌بايست به دنبال مردم حركت مي‌كردند، وي با ارسال پيام و مذاكرات گوناگون، آنان را به پيروي از خط رهبري فرا مي‌خواند.
در طبس، آيت‌الله صدوقي اردوگاهي براي كمك به زلزله‌زدگان تحت عنوان «اردوگاه امام خميني» تشكيل داده و اظهار داشته تمام كمك‌ها حتي هواپيما و وسايل ارتشي به دستور خميني به اين منطقه آمده و كوچك‌ترين كمك خود را به دستور خميني مي‌داند. كليه‌ي تابلوهاي [انقلاب سفيد] كه در مسير خيابان طبس نصب گرديده بود، شكسته شده و الاغي را كه مطالب زننده‌اي روي آن نوشته شده بود در طبس به گردش درآوردند».
محاصره منزل امام در نجف در مهرماه سال 57، وي را به تلاطم واداشته، و قرار از كفش بيرون مي‌كند و بدين رو با تشجيع و ترغيب علما و مراجع، در جهت شكستن حصر منزل امام، اقدامات مؤثري به عمل مي‌آورد».
ساواك كه از اقدامات آقاي صدوقي به ستوه آمده است، دست به دامن بعضي از مراجع از قبيل آيت‌الله شريعتمداري شده و از آنان مي‌خواهد كه اين «كارگزارجدي خميني» را تعديل كنند. آنان اعلام مي‌دارند كه با در نظر گرفتن اوضاع و احوال محل و نفوذ مشاراليه اصلح است؛ فعلاً تلفن او قطع و منزلش مورد محدوديت قرار گيرد.. و در صورتي كه لازم بود، تصميمات جدي‌تري در مورد او اتخاذ گردد.
سرانجام با ابرام و پيگيري او روز يكشنبه 29 شوال مصادف با 10 مهرماه سال 57، در اعتراض به محاصره‌ي بيت امام در نجف، در سراسر ايران اعلام اعتصاب عمومي شد.
با هجرت امام به پاريس، ميزان فعاليت آقاي صدوقي گسترده‌تر شده و ضمن هماهنگ كردن فعاليت‌ها، يزد و مسجد حظيره و بيت ايشان،‌ به كانال مطمئن پيام‌رساني و ستاد هماهنگ كننده مبارزات تبديل مي‌شود.
اقدامات كنترلي ساواك و مراقبت شديد آنان، در مهار فعاليت‌هاي او ثمري نبخشيده، رييس ساواك اصفهان را وادار مي‌كند كه طي گزارشي از مركز، كسب تكليف كند.
«نامبرده‌ي بالا دست از تحريكات خود برنداشته و كماكان مبادرت به صدور اعلاميه نموده و به وسيله‌ي عوامل خود به اصفهان ارسال و مخفيانه توزيع مي‌نمايد كه نتيجه‌اش تحريك افكار و احساسات مردم و به دنبال آن آشوب و تشنج مي‌باشد. مراتب جهت استحضار و هرگونه اقدام لازم اعلام مي‌گردد.
در تاريخ 24/7/57 ساواك يزد خبر از قصد مسافرت وي به پاريس مي‌دهد؛ اما مسافرت انجام نمي‌شود.
پيش از عزيمت آقاي صدوقي به پاريس، ساواك خبر از توزيع اسلحه توسط وي مي‌دهد: «شب گذشته در مسجد حظيره توسط شيخ محمد صدوقي تعدادي در حدود 50 قبضه اسلحه كمري بين چند گروه تقسيم و اظهار داشته: عده‌اي كه اسلحه ندارند، قمه و كارد در زير لباس‌هاي خود پنهان نموده و در صورت لزوم از آنها استفاده شود».
در تاريخ 18/8/57 ساواك قم در مورد سفر آيت‌الله صدوقي به پاريس، اين خبر را به مركز مخابره مي‌كند: قرار است آيت‌الله صدوقي و 8 نفر از روحانيون افراطي و مخالفين در اين شهرستان، بنا به دعوتي كه از پاريس از ايشان شده، به پاريس عزيمت و پس از پيوستن به آيت‌الله خميني، ترتيب تشكيل و اعلام حكومت جمهوري اسلامي ايران را در پاريس داده شود و در مقرّ آن در پاريس و تحت نظر خميني، برنامه‌هاي آينده را تنظيم نمايند».
سرانجام وي در تاريخ 13/8/1357 به طرف پاريس پرواز مي‌كند.
طبق گزارش نمايندگي ساواك در فرانسه، محور مذاكرات آيت‌الله صدوقي با امام خميني، در مورد اعتصابات بازار و چگونگي ساماندهي مبارزات مردم و جلوگيري از فشار بيش از حد به كسبه بوده است.
با فرا رسيدن محرم سال 57، كه امام ماه پيروزي خون بر شمشيرش لقب داد، دامنه‌ي مبارازت مردم گسترش غيرقابل محاسبه‌اي يافت. رژيم، شرط برگزاري مجالس عزاداري سالار شهيدان را منوط به كسب اجازه از شهرباني و كلانتري‌ها كرده بود و در رسانه‌هاي گروهي خويش بر اين مطلب اصرار مي‌ورزيد. امام طي پيامي به عموم توصيه كردند كه به رغم انف رژيم در برگزاري مجالس خويش از شهرباني و ساواك اجازه نگيرند.
آيت‌الله صدوقي نيز طي سخناني در مسجد حظيره در اين باره مي‌گويد: «به مبارزه‌ي خود ادامه بدهيد و هيچ‌كس حق ندارد براي مجالس و غيره از شهرباني اجازه بگيرد. اگر شهرباني مجلس را به علت اجازه نگرفتن تعطيل كرد، بلافاصله مطلب را درشت بنويسيد و بالاي محل الصاق و نصب كنيد».
در پي انعكاس اين نظر بين مردم، به اعتراف شهرباني يزد، هيچ‌كس براي برقراري مجلس عزاداري به آنان مراجعه نمي‌كند».
به دنبال حركت انفعالي مأمورين ژاندارمري در جمع‌آوري عكس‌هاي امام خميني از ميان مغازه‌ها، وي اعلام اعتصاب مي‌كند. پس از اين اعلام، رژيم به گونه‌اي سراسيمه تصميم به تشكيل شوراي تأمين استان مي‌گيرد و به صورتي آشكارا عقب‌نشيني مي‌كند. «شوراي تأمين استان يزد تشكيل و به او اطمينان داده شود كه مأمورين از اين تاريخ به بعد با عكس‌هاي امام خميني كاري نخواهند داشت».
آيت‌الله صدوقي با تشكيل «كانون معلّمان» در يزد به سازماندهي معلّمان و فرهنگيان پرداخته، اعتصاب بزرگ فرهنگيان را به راه مي‌اندازند. به دنبال تشديد فشارهاي مردم يزد به رهبري آيت‌الله صدوقي در تاريخ 17/10/57 رييس ساواك يزد طي گزارشي به مركز، در واقع مراتب انحلال ساواك را اعلام كرده و از عدم امنيت براي خبرچينان و نيروهاي ساواك خبر مي‌دهد و پرونده‌ها و مدارك مربوطه را به شهرباني منتقل مي‌كند.
به دنبال تحصن روحانيت مبارز در دانشگاه تهران، آيت‌الله صدوقي نيز به جمع آنان پيوسته در پي بازگشت پيروزمندانه امام در روز 12 بهمن، آيت‌الله صدوقي پس از ديدار با رهبر و مراد خود، روز 13 بهمن به يزد بازمي‌گردد و مردم يزد از وي استقبالي بي‌نظير به عمل مي‌آورند.


 

 

  


 

بعد از انقلاب

با پيروزي انقلاب در 22 بهمن‌ماه سال 57، آقاي صدوقي براي تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي از يزد راهي مجلس خبرگان شده و در اين مجلس، بُعد ديگري از شهامت و رشادت خود را در تدوين اصل ولايت فقيه، به منصه ظهور مي‌رساند.
با ظهور فاجعه‌ي دلخراش زلزله خراسان، او علي‌رغم كِبَر سن، به دستور امام براي كمك‌رساني به آسيب‌ديدگان، به آن سوي مي‌شتابد و با حضور خود، مرحمي بر جراحات مردم زجركشيده‌ي آن سامان مي‌نهد.
امامت جمعه و نمايندگي امام
امامت جمعه و نمايندگي امام، مسئوليت ديگري است كه او بدان شرف مي‌بخشد و از عهده‌ي اجراي آن در راستاي حل مشكلات مردم، تعديل تندروي‌ها، تحريض مردم به بازسازي استان و كمك به محرومان و مستضعفان به نيكوترين وجه برمي‌آيد.
او با درايت و كارداني و مديريت بالاي خود به گونه‌اي عمل مي‌كند كه در طول سال‌هاي بحراني اول انقلاب كه هر روز ايران‌زمين شاهد توطئه‌اي بود استان يزد از كمند توطئه‌هاي گوناگون در امان مي‌ماند. در روزهاي آغازين بعد از پيروزي، لانه‌هاي توطئه و فساد گروهك‌هاي چپ و راست، را تعطيل مي‌كند و بساط آنان را برمي‌چيند و هر حركت خزنده‌ي دشمن را در نطفه خفه مي‌كند. با شروع جنگ تحميلي، سيل كمك‌هاي مردمي و نيروي انساني را از يزد راهي جبهه‌هاي نبرد مي‌كند و خود نيز در بعض عمليات افتخارآفرين حضور مي‌يابد و گرمابخش فضاي جبهه‌ها مي‌شود كه شورانگيزترين حضور او در عمليات غرورآفرين بيت‌المقدس و فتح خرمشهر بود. او در شهادت اولين شهيد محراب، «مدني» را «اسوه» مي‌خواند و قاتلان او را دشمنان كوردل و فريب‌خوردگان ابرقدرت‌ها مي‌نامد. او مي‌نويسد: «مكتبي كه با خون علي‌ها پايه‌گذاري شده، بايد با خون امثال مدني‌ها آبياري شود...».
در شهادت دومين رفيق راه خود مي‌نويسد: « و اي امام! ملت ما در مكتب حسين (ع) اين مسئله را به خوبي دريافته كه مرگ در بستر براي شخصيتي چون آيت‌الله دستغيب كم بود».
همچنين مي‌نويسد: «و همه‌ي ما آمادگي براي اين‌چنين مسايل را داشته و داريم».
تا اين‌كه در يك روز گرم كويري ناگهان صداي جمهوري اسلامي ايران، خبري جانكاه را چنين اعلام كرد:«شنوندگان عزيز توجه فرماييد، شنوندگان عزيز توجه فرماييد با كمال تأسف اطلاع حاصل شد كه حدود ساعت يك و نيم بعد از ظهر امروز جمعه يازدهم تيرماه 1361 عالم رباني، مجاهد خستگي‌ناپذير، آيت‌الله صدوقي يار امام و امت و نماينده‌ي امام و امام جمعه‌ي يزد با دهان روزه، در محراب نماز جمعه به شهادت رسيده است....».
آري چند لحظه پس از پايان نماز جمعه، با زبان روزه و در سن 75 سالگي.
و بدين سان دفتر عمر سراسر زهد و تلاش و خدمت و جهاد و مبارزه‌ي وي بسته مي‌شود و حيات جاودان و ابدي در جوار رحمت الهي – با نيل به فيض شهادت – آغاز مي‌گردد. بعضي راديوهاي بيگانه اعلام كردند: «مرد شماره‌ي 2 انقلاب ايران ترور شد».
به فرموده‌ي امام خميني: «چه كسي اولي به شهادت است در عصري كه استكبار جهاني و فرزندان خلف آن در داخل و خارج اسلام عزيز را تهديد مي‌كنند؛ از امثال شهيد بزرگوار ما و فقيه متعهّد و فداكار اسلام شهيد صدوقي عزيز رضوان‌الله تعالي عليه؛ شهيد بزرگي كه در تمام صحنه‌هاي انقلاب حضور داشت و يار و مددكار مستمندان بود و وقت عزيزش را صرف در راه پيروزي اسلام و رفع مشكلات انقلاب مي‌كرد و براي خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمي‌شناخت».

محمدمهدی بازدید : 830 چهارشنبه 1390/07/20 نظرات (0)

تخم‌مرغ‌‌بی‌نیاز از مرغ‌و‌خروس

در حالی که طبق خبرهای رسیده، تعداد قابل توجهی تخم مرغ چینی روانه بازار ایران شده است خبرها حکایت از ناسالم و غیر بهداشتی بودن این تخم مرغ ها و تولید مصنوعی آنها توسط چینیها دارد.

چینیها که اینبار تمایل به مصادره بازار تخم مرغ جهان را داشته اند، تخم مرغهایی را تولید کرده اند که بدون نیاز به مرغ تولید شده است!

زرده این تخم مرغها با استفاده از موادی مانند کربنات کلسیم،رزین،نشاسته، آلومینیوم زاج دار،ژلاتین و سایر مواد شیمیایی تهیه شده و همانطور که در عکسهای ذیل آمده است، آماده شده و در قالب های از پیش تعیین شده ریخته می شود تا با استفاده از رنگدانه زرد شکل زرده بخود بگیرد.

پس از این مرحله زرده آماده شده در داخل سفیده تخم مرغ که از قبل آماده شده قرار می گیرد و در نهایت در پوششی قرار می گیرد که بسیار شبیه تخم مرغهای معمولی است.
گفتنی است مدیرکل دامپزشکی لرستان اعلام کرده که تاکنون ۲۸۸ هزار و ۵۴۴ عدد تخم مرغ چینی در استان لرستان جمع‌آوری شدند که از این تعداد ۳ هزار و۶۰۰ عدد معدوم شده است.

اما از سویی دیگر وزیر بازرگانی بدون اشاره به ورود چنین تخم مرغهایی به بازار از کنترل بازار تخم مرغ کشور خبر داده است.

 

 

محمدمهدی بازدید : 1434 چهارشنبه 1390/07/20 نظرات (0)
برای دانلود به ادامه ی مطلب بروید
 
ردیف

نام کتاب

بارگذاری(HTM 


دانلود(Pdf)
1  آیینه جام    
2  احیای تفکر اسلامی  
3  اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب  
4  استاد مطهری و روشنفکران  
5  اسلام و مقتضیات زمان 1  
6  اسلام و مقتضیات زمان 2  
 آشنایی با علوم اسلامی 1
8  آشنایی با علوم اسلامی 2
9  آشنایی با علوم اسلامی 3
10  آشنایی با قرآن 1    
11  آشنایی با قرآن 2  
12  آشنایی با قرآن 3
13  آشنایی با قرآن 4
14   آشنایی با قرآن 5
15  آشنایی با قرآن 6
16  آشنایی با قرآن 7
17  آشنایی با قرآن 8  
18  اصول فلسفه و روش رئالیسم 1  
19   اصول فلسفه و روش رئالیسم 2    
20  اصول فلسفه و روش رئالیسم 3    
21   اصول فلسفه و روش رئالیسم 4    
22  اصول فلسفه و روش رئالیسم 5    
23  امامت و رهبری  
24  امدادهای غیبی در زندگی بشر
25  انسان در قرآن
26  انسان کامل  
27  انسان و ایمان
28  انسان و سرنوشت
29  بیست گفتار
30  پاسخ های استاد به نقدهای کتاب مسأله حجاب    
31  پیامبر امی  
32  پیرامون انقلاب اسلامی  
33  پیرامون جمهوری اسلامی  
34  تعلیم و تربیت در اسلام
35  تکامل اجتماعی انسان  
36  توحید
37  جاذبه و دافعه علی (ع)
38  جامعه و تاریخ
39  جهاد
40  جهان بینی توحیدی (جلد دوم)
41  حرکت و زمان در فلسفه اسلامی 1  
42  حرکت و زمان در فلسفه اسلامی 2  
43  حق و باطل  
44  حکمت ها و اندرزها
45  حماسه حسینی 1
46  حماسه حسینی 2  
47  حماسه حسینی 3  
48  خاتمیت
49  ختم نبوت
50  خدمات متقابل اسلام و ایران
51  داستان راستان 1
52  داستان راستان 2
53  درس های الهیات شفا 1  
54  درس های الهیات شفا 2  
55  ده گفتار
56  زندگی جاوید یا حیات اخروی
57  سیری در سیره ائمه اطهار
58  سیری در سیره نبوی
59  سیری در نهج البلاغه
60  شرح مبسوط منظومه 1    
61  شرح مبسوط منظومه 2    
62  شرح مبسوط منظومه 3    
63  شرح مبسوط منظومه 4    
64   شرح منظومه 1  
65  شرح منظومه 2
66  شش مقاله (الغدیر و وحدت اسلامی)  
67  شش مقاله (جهان بینی الهی و جهان بینی مادی)    
68  عدل الهی
69  عرفان حافظ (تماشاگه راز)  
70  علل گرایش به مادیگری
71   فطرت    
72  فلسفه اخلاق
73  فلسفه تاریخ 1
74  فلسفه تاریخ 2  
75  فلسفه ابن سینا 1  
76   فلسفه ابن سینا 2  
77   قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ  

78 

 گفتارهای معنوی  
79  لمعاتی از شیخ شهید    
80  مساله حجاب
81  مساله ربا به ضمیمه بیمه
82  مساله شناخت
83  معاد
84  مقالات فلسفی 1    
85  مقالات فلسفی 2    
86  مقالات فلسفی 3    
87  5 مقاله  
88  نبوت
89  نظام حقوق زن در اسلام
90   نظری به نظام اقتصادی اسلام  
91  نقدی بر مارکسیسم  
92  نهضت های اسلام صد ساله اخیر
93
 
 وحی و نبوت

94

 ولاء ها و ولایتها
محمدمهدی بازدید : 3507 چهارشنبه 1390/07/20 نظرات (0)
سرود ها و ناله های رحلت امام خمینی (ره

 

برای دانلود به ادامهی مطلب بروید

ردیف

عنوان

دانلود

حجم
(KB)

زمان
1 اشک افشان 770 0:06:33
2 خمینی بی تو دیگه از کی بخونم 706 0:04:15
3 ای دل 673 0:02:22
4 مثنوی نی نامه 1,547 0:08:22
5 صبح صادق 1,006 0:12:49
6 وداع یاران 565 0:08:25
7 سایه ای رفت از سر ما 1,970 0:03:14
8 امام عشق و ایمان یاد باد 3,016 0:02:58

9

رهبر ما ، سید ما 1,985 0:02:51
محمدمهدی بازدید : 765 سه شنبه 1390/07/19 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم مقدمه جلد اول در مدتی که مشغول جمع آوری و تنظیم و نگارش یا چاپ این داستانها بودم،به هر یک از رفقا که برخورد می کردم و می گفتم کتابی در دست تالیف دارم مشتمل بر یک عده داستانهای سودمند واقعی که از کتاب احادیث یا کتب تواریخ و سیر استخراج کرده با زبانی ساده و سبکی اینچنین نگارش می دهم تا در دسترس عموم قرار بگیرد،همه تحسین و تمجید می کردند و این را بالاخص برای طبقه جوان کاری مفید می دانستند.بعضیها از آن جهت که تاکنون نسبت به داستانهای سودمند اخبار و احادیث این کار انجام نشده،این را یک نوع «ابتکار»تلقی می کردند و می گفتند:«جای این کتاب تاکنون خالی بود.» البته کتابهای سودمند که مستقیما متن حقایق اخلاقی و اجتماعی را به لباس «بیان »در آورده اند،یا کتبی که حقایق زندگی را در لباس «داستان »-که فکر و قلم نویسنده آن را ساخته و پرداخته است و حقیقتی ندارد-مجسم کرده اند،یا کتب سیرت که از اول تا آخر در مقام نقل تاریخ زندگی یک یا چند شخصیت بزرگ بوده اند،از شماره بیرون است،ولی نویسنده تاکنون به کتابی بر نخورده است که مؤلف به منظور هدایت و ارشاد و تهذیب اخلاق عمومی داستانهایی سودمند از کتب تاریخ و حدیث استخراج کرده و در دسترس عموم قرار داده باشد.اگر هم این کار شده است،نسبت به داستانهای اخبار و احادیث صورت نگرفته است. این فکر خواه یک فکر ابتکاری باشد و خواه نباشد،از من شروع نشده و ابتکار من نبوده است.در یکی از جلسات «هیئت تحریریه شرکت انتشار»که از یک عده اساتید و فضلا تشکیل می شود و اینجانب نیز افتخار عضویت آن هیئت را دارد،یکی از اعضای محترم پیشنهاد کرد که خوب است کتابی اخلاقی و تربیتی نگارش یابد ولی نه به صورت «بیان »بلکه به صورت حکایت و«داستان »،آنهم نه داستانهای جعلی و خیالی بلکه داستانهای حقیقی و واقعی که در کتب اخبار و احادیث یا کتب تواریخ و تراجم(شرح احوال)ضبط شده است. این پیشنهاد مورد قبول هیئت واقع شد.سهمی که اینجانب دارد این است که بیش از سایر اعضا این فکر در نظرم مقبول و پسندیده آمد و همان وقت تعهد کردم که این وظیفه را انجام دهم.اثری که اکنون مشاهده می فرمایید مولود آن پیشنهاد و آن تعهد است. مآخذ و مدارک داستانها با قید صفحه و احیانا با قید چاپ کتاب،در پاورقی نشان داده شده و گاه هست که بیش از یک ماخذ در پاورقی ذکر شده.غالبا ذکر بیش از یک ماخذ برای این بوده که در نقلها کم و زیادی وجود داشته و قرائن نشان می داده که از هر کدام چیزی افتاده یا آنکه ناقل عنایتی به نقل همه داستان نداشته است. در بیان و نگارش هیچ داستانی از حدود متن مآخذی که نقل گشته تجاوز نشده و نگارنده از خیال خود چیزی بر اصل داستان نیفزوده یا چیزی از آن کم نکرده است.ولی در عین حال این کتاب یک ترجمه ساده تحت اللفظی نیست،بلکه سعی شده در حدودی که قرائن و امارات دلالت می کند و مقتضای طبیعت و روحیه های بشری است،بدون آنکه چیزی بر متن داستان افزوده گردد،هر داستانی پرورش داده شود. با اینکه غالبا نقطه شروع و خط گردش داستان با آنچه در ماخذ آمده فرق دارد و طرز بیان مختلف و متفاوت است،بعلاوه تا حدودی داستان در اینجا پرورش یافته است،اگر خواننده به ماخذ مراجعه کند،می بیند این تصرفات طوری به عمل آمده که در حقیقت داستان هیچ گونه تغییر و تبدیلی نداده،فقط داستان را مطبوعتر و شنیدنی تر کرده است. در این کتاب از لحاظ نتیجه داستان هیچ گونه توضیحی داده نشده،مگر آنکه در متن داستان جمله ای بوده که نتیجه را بیان می کرده است.و حتی عنوانی که روی داستان گذاشته شده سعی شده،حتی الامکان،عنوانی باشد که اشاره به نتیجه داستان نباشد.البته این بدان جهت بوده که خواسته ایم نتیجه گیری را به عهده خود خواننده بگذاریم. کتاب و نوشته باید هم زحمت فکر کردن را از دوش خواننده بردارد و هم او را وادار به تفکر کند و قوه فکری او را برانگیزد. آن فکری که باید از دوش خواننده برداشته شود،فکر در معنی جمله ها و عبارات است.از این نظر تا حدی که وقت و فرصت اجازه می داده کوشش شده که عبارات روان و مفهوم باشد.و اما آن فکری که باید به عهده خواننده گذاشته شود فکر در نتیجه است.هر چیزی تا خود خواننده درباره آن فکر نکند و از فکر خود چیزی بر آن نیفزاید،با روحش آمیخته نمی گردد و در دلش نفوذ نمی کند و در عملش اثر نمی بخشد.البته آن فکری که خواننده از خودش می تواند بر مطلب بیفزاید،همانا نتیجه ای است که به طور طبیعی از مقدمات می توان گرفت. همان طور که از اول بنا بود،اکثر این داستانها از کتب حدیث گرفته شده و قهرمان داستان یکی از پیشوایان بزرگ دین است،ولی البته منحصر به این گونه داستانها نیست،از کتب رجال و تراجم و تواریخ و سیر هم استفاده شده و داستانهایی از علما و سایر شخصیتها آورده شده که سودمند و آموزنده است.در این قسمت نیز اعمال جمود و تعصب نشده و تنها به رجال شیعه اختصاص نیافته،احیانا داستانهایی از سایر شخصیتهای اسلامی یا داستانهایی از شخصیتهای برجسته غیر مسلمان آورده شده است،چنانکه ملاحظه خواهید فرمود. نام این کتاب را به اعتبار اینکه غالب قهرمانان این داستانها کسانی هستند که راست رو و بر صراط مستقیم می باشند و در زبان قرآن کریم «صدیقین »نامیده شده اند«داستان راستان »گذاشته ایم.البته از آن جهت هم که معمولا طالبان و خوانندگان این گونه داستانها افرادی هستند که می خواهند راست گام بردارند و این کتاب برای آنها و به خاطر آنهاست، ما این داستانها را می توانیم «داستان راستان »بدانیم. گذشته از همه اینها،چون این داستانها ساخته وهم و خیال نیست،بلکه قضایایی است که در دنیا واقع شده و در متون کتبی که عنایت بوده قضایای حقیقی در آن کتب با کمال صداقت و راستی و امانت ضبط شود ضبط شده و این داستانها«داستانهای راست »است،از این رو مناسب بود که ماده «راستی »را در جزء نام این کتاب قرار دهیم. این داستانها علاوه بر آنکه عملا می تواند راهنمای اخلاقی و اجتماعی سودمندی باشد،معرف روح تعلیمات اسلامی نیز هست و خواننده از این رهگذر به حقیقت و روح تعلیمات اسلامی آشنا می شود و می تواند خود را،یا محیط و جامعه خود را با این مقیاسها اندازه بگیرد و ببیند در جامعه ای که او در آن زندگی می کند و همه طبقات خود را مسلمان می دانند و احیانا بعضی از آن طبقات سنگ اسلام را نیز به سینه می زنند،چه اندازه از معنی و حقیقت اسلام معمول و مجری است. این داستانها هم برای «خواص »قابل استفاده است و هم برای «عوام »،ولی منظور از این نگارش تنها استفاده عوام است،زیرا تنها این طبقاتند که میلی به عدالت و انصاف و خضوعی در برابر حق و حقیقت در آنها موجود است و اگر با سخن حقی مواجه شوند حاضرند خود را با آن تطبیق دهند. صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تاثیر دارد.ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقه ای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بی بهره بماند،ولی معمولا فساد از«خواص »شروع می شود و به «عوام »سرایت می کند و صلاح بر عکس از«عوام »و تنبه و بیداری آنها آغاز می شود و اجبارا«خواص »را به صلاح می آورد،یعنی عادتا فساد از بالا به پایین می ریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت می کند. روی همین اصل است که می بینیم امیر المؤمنین علی علیه السلام در تعلیمات عالیه خود،بعد از آنکه مردم را به دو طبقه «عامه »و«خاصه »تقسیم می کند،نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یاس و نومیدی می کند و تنها عامه مردم را مورد توجه قرار می دهد. در دستور حکومتی که به نام مالک اشتر نخعی مرقوم داشته می نویسد: «برای والی هیچ کس پر خرج تر در هنگام سستی،کم کمک تر در هنگام سختی،متنفرتر از عدالت و انصاف،پر توقع تر،نا سپاس تر،عذر ناپذیرتر،کم طاقت تر در شداید از«خاصه »نیست.همانا استوانه دین و نقطه مرکزی مسلمین و مایه پیروزی بر دشمن «عامه »می باشند،پس توجه تو همواره به این طبقه معطوف باشد.» این،فکر غلطی است از یک عده طرفداران اصلاح که هر وقت در فکر یک کار اصلاحی می افتند،«زعماء»هر صنف را در نظر می گیرند و آن قله های مرتفع در نظرشان مجسم می شود و می خواهند از آن ارتفاعات منیع شروع کنند. تجربه نشان داده که معمولا کارهایی که از ناحیه آن قله های رفیع آغاز شده و در نظرها مفید می نماید،بیش از آن مقدار که حقیقت و اثر اصلاحی داشته باشد،جنبه تظاهر و تبلیغات و جلب نظر عوام دارد. از ذکر این نکته نیز نمی توانم صرف نظر کنم که،در مدتی که مشغول نگارش یا چاپ این داستانها بودم،بعضی از دوستان ضمن تحسین و اعتراف به سودمندی این کتاب،از اینکه من کارهای به عقیده آنها مهمتر و لازمتر خود را موقتا کنار گذاشته و به این کار پرداخته ام، اظهار تاسف می کردند و ملامتم می نمودند که چرا چندین تالیف علمی مهم را در رشته های مختلف به یک سو گذاشته ام و به چنین کار ساده ای پرداخته ام.حتی بعضی پیشنهاد کردند که حالا که زحمت این کار را کشیده ای پس لا اقل به نام خودت منتشر نکن!من گفتم چرا؟مگر چه عیبی دارد؟گفتند اثری که به نام تو منتشر می شود لا اقل باید در ردیف همان اصول فلسفه باشد،این کار برای تو کوچک است.گفتم مقیاس کوچکی و بزرگی چیست؟معلوم شد مقیاس بزرگی و کوچکی کار در نظر این آقایان مشکلی و سادگی آن است و کاری به اهمیت و بزرگی و کوچکی نتیجه کار ندارند،هر کاری که مشکل است بزرگ است و هر کاری که ساده است کوچک. اگر این منطق و این طرز تفکر مربوط به یک نفر یا چند نفر می بود،من در اینجا از آن نام نمی بردم.متاسفانه این طرز تفکر-که جز یک بیماری اجتماعی و یک انحراف بزرگ از تعلیمات عالیه اسلامی چیز دیگری نیست-در اجتماع ما زیاد شیوع پیدا کرده.چه زبانها را که این منطق نبسته و چه قلمها را که نشکسته و به گوشه ای نیفکنده است؟ به همین دلیل است که ما امروز از لحاظ کتب مفید و مخصوصا کتب دینی و مذهبی سودمند،بیش از اندازه فقیریم.هر مدعی فضلی حاضر است ده سال یا بیشتر صرف وقت کند و یک رطب و یابس به هم ببافد و به عنوان یک اثر علمی،کتابی تالیف کند و با کمال افتخار نام خود را پشت آن کتاب بنویسد،بدون آنکه یک ذره به حال اجتماع مفید فایده ای باشد.اما از تالیف یک کتاب مفید،فقط به جرم اینکه ساده است و کسر شان است،خود داری می کند.نتیجه همین است که آنچه بایسته و لازم است نوشته نمی شود و چیزهایی که زائد و بی مصرف است پشت سر یکدیگر چاپ و تالیف می گردد.چه خوب گفته خواجه نصیر الدین طوسی: افسوس که آنچه برده ام باختنی است بشناخته ها تمام نشناختنی است برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی است عاقبة الامر در جواب آن آقایان گفتم:این پیشنهاد شما مرا متذکر یک بیماری اجتماعی کرد،و نه تنها از تصمیم خود صرف نظر نمی کنم،بلکه در مقدمه کتاب از این پیشنهاد شما به عنوان یک بیماری اجتماعی نام خواهم برد. بعد به این فکر افتادم که حتما همان طور که عده ای کسر شان خود می دانند که کتابهای ساده-هر چند مفید باشد-تالیف کنند،عده ای هم خواهند بود که کسر شان خود می دانند که دستورها و حکمتهایی که از کتابهای ساده درک می کنند به کار ببندند!! در این کتاب برای رعایت حشمت و حرمت قرآن کریم از داستانهای آن کتاب مقدس چیزی جزء این داستانها قرار ندادیم. معتقد بوده و هستیم که قصص قرآن مستقل چاپ و منتشر شود،و خوشبختانه این کار مکرر در زبان عربی و اخیرا در زبان فارسی صورت گرفته است. استفاده ای که ما از قرآن مجید کرده ایم،اصل تالیف این کتاب است،زیرا اولین کتابی که «داستان راستان »را به منظور هدایت و راهنمایی و تربیت اجتماع بشری جزء تعلیمات عالیه خود قرار داده قرآن کریم است. این جلد مشتمل بر 75 داستان است.من برای این جلد یکصد داستان تهیه کرده بودم و میل داشتم سایر مجلدات این کتاب نیز هر کدام مشتمل بر یکصد داستان باشد،ولی دیدم عقیده دوستان خصوصا اعضای محترم «هیئت تحریریه شرکت انتشار»بر این است که صد داستان حجم کتاب را بزرگ می کند،و از طرفی نوع کاغذی که کتاب با آن چاپ می شد در این وقت نایاب شد،لهذا به داستان هفتاد و پنجم این جلد را ختم کردیم. این مطلب را هم بگویم که اکثریت قریب به اتفاق این داستانها جنبه مثبت دارد و فقط دو سه داستان است که جنبه منفی دارد،یعنی از نوع ادبی است که لقمان آموخت،که با نشان دادن یک نقطه ضعف اخلاقی،تنبه و تذکر حاصل می شود، مثل داستان «یک دشنام »و داستان «شمشیر زبان »که به دنبال داستان «دوستی یی که بریده شد»به تناسب آن داستان آمده. اول بدون توجه این داستانها را نگاشتم،بعد خواستم آنها را بردارم و همه را یکنواخت و از نوع داستانهایی قرار دهم که از طریق مثبت راهنمایی می کنند،مدتی در حال تردید باقی ماندم،عاقبت تصمیم گرفتم که حذف نکنم و باقی بگذارم و در مقدمه نظر خوانندگان را در درج این نوع داستانها بخواهم،تا برای جلدهای بعدی تصمیم قطعی گرفته شود. خود را به راهنمایی و انتقاد نیازمند می دانم.هر گونه نظر انتقادی و اصلاحی که از طرف خوانندگان محترم برسد با کمال تشکر و امتنان مورد توجه و استفاده قرار خواهد گرفت.از خداوند سعادت و توفیق مسالت می نماییم. تهران-19 تیر ماه 1339 هجری شمسی،مطابق 15 محرم الحرام 1380 هجری قمری رسول اکرم و دو حلقه جمعیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وارد مسجد(مسجد مدینه (1) )شد،چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بود و هر دسته ای حلقه ای تشکیل داده سر گرم کاری بودند.یک دسته مشغول عبادت و ذکر و دسته دیگر به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند.هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد.به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود:«این هر دو دسته کار نیک می کنند و بر خیر و سعادتند.»آنگاه جمله ای اضافه کرد:«لکن من برای تعلیم و دانا کردن فرستاده شده ام.»پس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه آنها نشست. (2) مردی که کمک خواست به گذشته پر مشقت خویش می اندیشید،به یادش می افتاد که چه روزهای تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته،روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه زن و کودکان معصومش را فراهم نماید.با خود فکر می کرد که چگونه یک جمله کوتاه-فقط یک جمله-که در سه نوبت پرده گوشش را نواخت،به روحش نیرو داد و مسیر زندگانی اش را عوض کرد و او و خانواده اش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد. او یکی از صحابه رسول اکرم بود.فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود.در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده،با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی کند. با همین نیت رفت،ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم به گوشش خورد:«هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم،ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بی نیاز می کند.»آن روز چیزی نگفت و به خانه خویش برگشت.باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانه اش سایه افکنده بود روبرو شد.ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضر شد.آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید:«هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم،ولی اگر کسی بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند. »این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه خویش برگشت.و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید،برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم رفت.باز هم لبهای رسول اکرم به حرکت آمد و با همان آهنگ-که به دل قوت و به روح اطمینان می بخشید-همان جمله را تکرار کرد. این بار که آن جمله را شنید،اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد.حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است.وقتی که خارج شد با قدمهای مطمئنتری راه می رفت.با خود فکر می کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت.به خدا تکیه می کنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می کنم و از او می خواهم که مرا در کاری که پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد. با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است؟به نظرش رسید عجالتا این قدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد.رفت و تیشه ای عاریه کرد و به صحرا رفت،هیزمی جمع کرد و فروخت.لذت حاصل دسترنج خویش را چشید.روزهای دیگر به این کار ادامه داد،تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار را بخرد.باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد. روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود:«نگفتم،هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می دهیم،ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند.» (3) خواهش دعا شخصی با هیجان و اضطراب به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت: «درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد،که خیلی فقیر و تنگدستم.» امام:«هرگز دعا نمی کنم.» -چرا دعا نمی کنید؟! «برای اینکه خداوند راهی برای این کار معین کرده است.خداوند امر کرده که روزی را پی جویی کنید و طلب نمایید.اما تو می خواهی در خانه خود بنشینی و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی!» (4) بستن زانوی شتر قافله چندین ساعت راه رفته بود.آثار خستگی در سواران و در مرکبها پدید گشته بود.همینکه به منزلی رسیدند که آنجا آبی بود،قافله فرود آمد.رسول اکرم نیز که همراه قافله بود شتر خویش را خوابانید و پیاده شد.قبل از همه چیز،همه در فکر بودند که خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم کنند. رسول اکرم بعد از آنکه پیاده شد،به آن سو که آب بود روان شد،ولی بعد از آنکه مقداری رفت،بدون آنکه با احدی سخنی بگوید به طرف مرکب خویش بازگشت.اصحاب و یاران با تعجب با خود می گفتند آیا اینجا را برای فرود آمدن نپسندیده است و می خواهد فرمان حرکت بدهد؟چشمها مراقب و گوشها منتظر شنیدن فرمان بود.تعجب جمعیت هنگامی زیاد شد که دیدند همینکه به شتر خویش رسید،زانو بند را برداشت و زانوهای شتر را بست و دو مرتبه به سوی مقصد اولی خویش روان شد. فریادها از اطراف بلند شد:«ای رسول خدا!چرا ما را فرمان ندادی که این کار را برایت بکنیم،و به خودت زحمت دادی و برگشتی؟ما که با کمال افتخار برای انجام این خدمت آماده بودیم.» در جواب آنها فرمود:«هرگز از دیگران در کارهای خود کمک نخواهید،و به دیگران اتکا نکنید و لو برای یک قطعه چوب مسواک باشد.» (5) همسفر حج مردی از سفر حج برگشته سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای امام صادق تعریف می کرد،مخصوصا یکی از همسفران خویش را بسیار می ستود که،چه مرد بزرگواری بود،ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم،یکسره مشغول طاعت و عبادت بود،همینکه در منزلی فرود می آمدیم او فورا به گوشه ای می رفت و سجاده خویش را پهن می کرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول می شد. امام:«پس چه کسی کارهای او را انجام می داد؟!و که حیوان او را تیمار می کرد؟»-البته افتخار این کارها با ما بود.او فقط به کارهای مقدس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت. -بنا بر این همه شما از او برتر بوده اید. غذای دسته جمعی همینکه رسول اکرم و اصحاب و یاران از مرکبها فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند،تصمیم جمعیت بر این شد که برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده کنند. یکی از اصحاب گفت:سر بریدن گوسفند با من. دیگری:کندن پوست آن با من. سومی:پختن گوشت آن با من. چهارمی:... رسول اکرم:«جمع کردن هیزم از صحرا با من.» جمعیت:یا رسول الله شما زحمت نکشید و راحت بنشینید،ما خودمان با کمال افتخار همه این کارها را می کنیم. رسول اکرم:«می دانم که شما می کنید،ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد.» (6). سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاک از صحرا جمع کرد و آورد (7). قافله ای که به حج می رفت قافله ای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت،همینکه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد و بعد،از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد. در بین راه مکه و مدینه،در یکی از منازل،اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود.آن مرد در ضمن صحبت با آنها متوجه شخصی در میان آنها شد که سیمای صالحین داشت و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود.در لحظه اول او را شناخت.با کمال تعجب از اهل قافله پرسید:این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای شماست می شناسید؟ -نه،او را نمی شناسیم.این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد.مردی صالح و متقی و پرهیزگار است.ما از او تقاضا نکرده ایم که برای ما کاری انجام دهد،ولی او خودش مایل است که در کارهای دیگران شرکت کند و به آنها کمک بدهد. -معلوم است که نمی شناسید،اگر می شناختید این طور گستاخ نبودید،هرگز حاضر نمی شدید مانند یک خادم به کارهای شما رسیدگی کند. -مگر این شخص کیست؟ -این،علی بن الحسین زین العابدین است. جمعیت،آشفته بپا خاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند.آنگاه به عنوان گله گفتند:«این چه کاری بود که شما با ما کردید؟!ممکن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بکنیم و مرتکب گناهی بزرگ بشویم.» امام:«من عمدا شما را که مرا نمی شناختید برای همسفری انتخاب کردم،زیرا گاهی با کسانی که مرا می شناسند مسافرت می کنم،آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی می کنند،نمی گذارند که من عهده دار کار و خدمتی بشوم،از این رو مایلم همسفرانی انتخاب کنم که مرا نمی شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می کنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم.» (8) مسلمان و کتابی در آن ایام،شهر کوفه مرکز ثقل حکومت اسلامی بود.در تمام قلمرو کشور وسیع اسلامی آن روز،به استثناء قسمت شامات، چشمها به آن شهر دوخته بود که،چه فرمانی صادر می کند و چه تصمیمی می گیرد. در خارج این شهر دو نفر،یکی مسلمان و دیگری کتابی(یهودی یا مسیحی یا زردشتی)،روزی در راه به هم برخورد کردند. مقصد یکدیگر را پرسیدند.معلوم شد که مسلمان به کوفه می رود و آن مرد کتابی در همان نزدیکی،جای دیگری را در نظر دارد که برود.توافق کردند که چون در مقداری از مسافت راهشان یکی است با هم باشند و با یکدیگر مصاحبت کنند. راه مشترک،با صمیمیت،در ضمن صحبتها و مذاکرات مختلف طی شد.به سر دو راهی رسیدند.مرد کتابی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت و از این طرف که او می رفت آمد. پرسید:مگر تو نگفتی من می خواهم به کوفه بروم؟ -چرا. -پس چرا از این طرف می آیی؟راه کوفه که آن یکی است. -می دانم،می خواهم مقداری تو را مشایعت کنم.پیغمبر ما فرمود:«هرگاه دو نفر در یک راه با یکدیگر مصاحبت کنند حقی بر یکدیگر پیدا می کنند.»اکنون تو حقی بر من پیدا کردی.من به خاطر این حق که به گردن من داری می خواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم،و البته بعد به راه خودم خواهم رفت. -اوه،پیغمبر شما که اینچنین نفوذ و قدرتی در میان مردم پیدا کرد و به این سرعت دینش در جهان رایج شد،حتما به واسطه همین اخلاق کریمه اش بوده. تعجب و تحسین مرد کتابی در این هنگام به منتها درجه رسید که برایش معلوم شد این رفیق مسلمانش خلیفه وقت علی بن ابی طالب علیه السلام بوده.طولی نکشید که همین مرد مسلمان شد و در شمار افراد مؤمن و فدا کار اصحاب علی علیه السلام قرار گرفت. (9) در رکاب خلیفه علی علیه السلام هنگامی که به سوی کوفه می آمد وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند. کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه محبوبشان از شهر آنها عبور می کند،به استقبالش شتافتند. هنگامی که مرکب علی به راه افتاد آنها در جلو مرکب علی علیه السلام شروع کردند به دویدن.علی آنها را طلبید و پرسید: «چرا می دوید،این چه کاری است که می کنید؟!»-این یک نوعی احترام است که ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود می کنیم.این،سنت و یک نوع ادبی است که در میان ما معمول بوده است. -این کار شما را در دنیا به رنج می اندازد و در آخرت به شقاوت می کشاند.همیشه از این گونه کارها که شما را پست و خوار می کند خودداری کنید.بعلاوه این کارها چه فایده ای به حال آن افراد دارد (10) ؟ امام باقر و مرد مسیحی امام باقر،محمد بن علی بن الحسین علیه السلام،لقبش «باقر»است.باقر یعنی شکافنده.به آن حضرت «باقر العلوم »می گفتند،یعنی شکافنده دانشها. مردی مسیحی،به صورت سخریه و استهزاء،کلمه «باقر»را تصحیف کرد به کلمه «بقر»یعنی گاو،به آن حضرت گفت: انت بقر»یعنی تو گاوی. امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند،با کمال سادگی گفت:«نه،من بقر نیستم،من باقرم.» مسیحی:تو پسر زنی هستی که آشپز بود. -شغلش این بود،عار و ننگی محسوب نمی شود. -مادرت سیاه و بی شرم و بد زبان بود. -اگر این نسبتها که به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد،و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی. مشاهده اینهمه حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد،کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند. مرد مسیحی بعدا مسلمان شد (11). اعرابی و رسول اکرم عربی بیابانی و وحشی وارد مدینه شد و یکسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سیم و زری بگیرد.هنگامی وارد شد که رسول اکرم در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود.حاجت خویش را اظهار کرد و عطائی خواست.رسول اکرم چیزی به او داد،ولی او قانع نشد و آن را کم شمرد،بعلاوه سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت کرد. اصحاب و یاران سخت در خشم شدند و چیزی نمانده بود که آزاری به او برسانند،ولی رسول خدا مانع شد. رسول اکرم بعدا اعرابی را با خود به خانه برد و مقداری دیگر به او کمک کرد.ضمنا اعرابی از نزدیک مشاهده کرد که وضع رسول اکرم به وضع رؤسا و حکامی که تاکنون دیده شباهت ندارد و زر و خواسته ای در آنجا جمع نشده. اعرابی اظهار رضایت کرد و کلمه ای تشکر آمیز بر زبان راند.در این وقت رسول اکرم به او فرمود:«تو دیروز سخن درشت و ناهمواری بر زبان راندی که موجب خشم اصحاب و یاران من شد.من می ترسم از ناحیه آنها به تو گزندی برسد.ولی اکنون در حضور من این جمله تشکر آمیز را گفتی.آیا ممکن است همین جمله را در حضور جمعیت بگویی تا خشم و ناراحتی که آنان نسبت به تو دارند از بین برود؟»اعرابی گفت:«مانعی ندارد» روز دیگر اعرابی به مسجد آمد،در حالی که همه جمع بودند.رسول اکرم رو به جمعیت کرد و فرمود:«این مرد اظهار می دارد که از ما راضی شده،آیا چنین است؟»اعرابی گفت: «چنین است »و همان جمله تشکر آمیز که در خلوت گفته بود تکرار کرد.اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند. در این هنگام رسول خدا رو به جمعیت کرد و فرمود:«مثل من و این گونه افراد،مثل همان مردی است که شترش رمیده بود و فرار می کرد،مردم به خیال اینکه به صاحب شتر کمک بدهند فریاد کردند و به دنبال شتر دویدند.آن شتر بیشتر رم کرد و فراری تر شد.صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت خواهش می کنم کسی به شتر من کاری نداشته باشد،من خودم بهتر می دانم که از چه راه شتر خویش را رام کنم. «همینکه مردم را از تعقیب باز داشت،رفت و یک مشت علف برداشت و آرام آرام از جلو شتر بیرون آمد.بدون آنکه نعره ای بزند و فریادی بکشد و بدود،تدریجا در حالی که علف را نشان می داد جلو آمد.بعد با کمال سهولت مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد. «اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم حتما این اعرابی بدبخت به دست شما کشته شده بود-و در چه حال بدی کشته شده بود،در حال کفر و بت پرستی-ولی مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمی و ملایمت او را رام کردم.» (12) منابع مقاله: مجموعه آثار جلد 18 ، مطهری، مرتضی؛ پی نوشت ها: 1- مسجد مدینه در صدر اسلام تنها برای ادای فریضه نماز نبود،بلکه مرکز جنب و جوش و فعالیتهای دینی و اجتماعی مسلمانان همان مسجد بود.هر وقت لازم می شد اجتماعی صورت بگیرد مردم را به حضور در مسجد دعوت می کردند،و مردم از هر خبر مهمی در آنجا آگاه می شدند و هر تصمیم جدیدی گرفته می شد در آنجا به مردم اعلام می شد. مسلمانان تا در مکه بودند از هر گونه آزادی و فعالیت اجتماعی محروم بودند،نه می توانستند اعمال و فرائض مذهبی خود را آزادانه انجام دهند و نه می توانستند تعلیمات دینی خود را آزادانه فرا گیرند.این وضع ادامه داشت تا وقتی که اسلام در نقطه حساس دیگری از عربستان نفوذ کرد که نامش «یثرب »بود و بعدها به نام «مدینة النبی »یعنی شهر پیغمبر معروف شد.پیغمبر اکرم بنا به پیشنهاد مردم آن شهر و طبق عهد و پیمانی که آنها با آن حضرت بستند،به این شهر هجرت فرمود.سایر مسلمانان نیز تدریجا به این شهر هجرت کردند.آزادی فعالیت مسلمانان نیز از این وقت آغاز شد.اولین کاری که رسول اکرم بعد از مهاجرت به این شهر کرد،این بود که زمینی را در نظر گرفت و با کمک یاران و اصحاب این مسجد را در آنجا ساخت. 2- منیة المرید،چاپ بمبئی،صفحه 10. 3- اصول کافی،ج 2/ص 139-«باب القناعة ».و سفینة البحار،ماده «قنع ». 4- وسائل،چاپ امیر بهادر،ج 2/ص 529. 5- لا یستعن احدکم من غیره و لو بقضمة من سواک.کحل البصر محدث قمی،صفحه 69. 6- ان الله یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه. 7- کحل البصر،صفحه 68. 8- بحار،ج 11،چاپ کمپانی،صفحه 21،و در صفحه 27 بحار جمله هایی هست که امام می فرماید:«اکره ان آخذ برسول الله ما لا اعطی مثله ».و در روایتی هست که فرمود:«ما اکلت بقرابتی من رسول الله قط.» 9- اصول کافی،ج 2،باب «حسن الصحابة و حق الصاحب فی السفر»،صفحه 670. 10- نهج البلاغة،کلمات قصار،شماره 37. 11- بحار الانوار،جلد 11،حالات امام باقر،صفحه 83. 12- کحل البصر،صفحه 70،

محمدمهدی بازدید : 578 دوشنبه 1390/07/11 نظرات (0)

نسخه ای برای راحتی مرگ

 


انسان باید برای آسانی و راحتی بعد از مرگ فکری بکند، هر روز صبح چند دقیقه به یاد قبر و قیامت بیفتد و تا شب، چندین مرتبه این تذکر و یادآوری را ادامه دهد.

 


یاد مرگ
«موانع سقوط» انسان

بنا به تأکید قرآن کریم ما انسان‌ها مواقفی را در روز قیامت در پیش رو داریم که پنجاه موقف است و هر موقفی هزار سال طول می‌کشد، در این ایستگاه‌ها که پنجاه هزار سال می‌شود باید پاسخ گوی اعمالِ خود باشیم و بهتر از هر چیزی توجه به انجام واجبات و ترک محرمات الهی است.

یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لِّأُوْلِی الْأَبْصَارِ (النور،44)

خداوند متعال شب و روز را دگرگون می‌کند. به حقیقت در این(جابه‌جایی شب و روز) هر آینه عبرتی برای صاحبان بصیرت است. با گردش شب و روز است که ما انسان‌ها، هفته‌ها، ماه‌ها و بلکه یک سال را پشت سر می‌گذاریم. در این بین کسانی که اهل بصیرتند از این گردش ایّام عبرت می‌گیرند؛ از ظاهر به باطن و از مجاز به حقیقت می‌رسند، و این موعظه بزرگی برای انسان‌های صاحب دل و با بصیرت است.

این ساعاتی که بر ما می‌گذرد و خواهد گذشت، ساعات ارزشمند و پربهایی است که در واقع سرمایه اساسی ما برای تأمین سعادت در دنیا و آخرت است. بنابراین باید بسیار با دقّت و مراقبت حسابرسی کنیم که این ساعات و ایّام چگونه گذشته و چگونه می‌گذرد و اگر این محاسبه در زندگی ما نباشد ما سخت زیان کرده و سرمایه را از کف داده و خواهیم داد.

در روایت از رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله و سلم نقل شده، آمده است: " حاسِبوا انفسکم قبل ان تحاسَبوا وَ زِنوا قَبْلَ اَنْ توزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الاکبر : پیش از آن که به حساب شما برسند خود حساب گر خویش باشید و قبل از این که اعمال شما را بسنجند اعمال خود را وزن کنید و برای روز قیامت خویشتن را آماده سازید."

اولین مانع سقوط آدمی، رعایت قانون مراقبه است. علمای علم اخلاق به قانون مراقبه خیلی اهمیت داده‌اند و فرموده‌اند که: بدون مراقبه نمی‌شود راه را طی کرد. قرآن کریم و روایات اهل بیت«علیهم‌السّلام» نیز تأکید فراوانی بر ضرورت رعایت قانون مراقبه دارند. سه آیه ذیل که از باب نمونه بیان می‌شود، مربوط به قانون مراقبه است و نظیر آن در قرآن فراوان می‌باشد

 

 

تمام اعمالی که از ما سر می‌زند مورد پرسش الهی است و اگر خطا باشد موجب گرفتاری ما خواهد شد. باید هشیار بود، حتی در حرف زدن که امر مهمی است و هر لفظی که از زبان ما صادر می‌شود، نوشته خواهد شد؛ قرآن کریم می‌فرماید: مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ.

کمی به خود آییم و تا دیر نشده، نادم و پشیمان شده، جبران کنیم مبادا که دچار غفلت شویم.

 

راه رهایی از غفلت

غفلت

برای این که به این آفت خانمان‌سوز غفلت مبتلا نشویم باید هر روز به حساب کارهای خود برسیم. دفتری داشته باشیم و اعمال روزانه‌ی خود را در آن بنویسیم و پایان هر روز به محاسبه اعمال خود برسیم و مواظب باشیم که در هفته و ماه و سال و بلکه در کل زندگی چه کرده‌ایم؛ خوب بوده یا بد، همه ثبت و ضبط شده است. نکته جالب این که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: " وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا : کارنامه اعمال هر انسانی را به گردنش می‌آویزیم و روز قیامت کتابی برای او بیرون می‌آوریم که آن را در برابر خود گشوده می‌بیند."

 

کارنامه‌ی عملکردش را به دستش می‌دهند

و دنباله‌ی آیه می‌فرماید:" اقْرَأْ کَتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا : این همان نامه‌ی اعمال توست، به او می‌گوییم کتابت را بخوان! کافی است که امروز خود حساب گر خود باشی."

در این نامه‌ی اعمال هیچ‌چیز فروگذار نشده است و در آن روزی که یوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ (الطارق،9) است، هر کار خیر و شری که انسان انجام داده آشکار و برملا خواهد شد و آنجاست که معلوم خواهد شد این شخص بهشتی یا جهنّمی است.

 

اوّلین مانع سقوط: مراقبه

چه کنیم که سقوط نکنیم؟ چه کنیم که دست عنایت خداوند متعال روی سر ما باشد؟ چه کنیم که بتوانیم راهی که هدف از خلقت است را بپیماییم؟ و چه کنیم که حیات طیّب در این دنیا و حیات طیب‌تر در آخرت پیدا کنیم؟

اولین مانع سقوط آدمی، رعایت قانون مراقبه است. علمای علم اخلاق به قانون مراقبه خیلی اهمیت داده‌اند و فرموده‌اند که: بدون مراقبه نمی‌شود راه را طی کرد. قرآن کریم و روایات اهل بیت «علیهم‌السّلام» نیز تأکید فراوانی بر ضرورت رعایت قانون مراقبه دارند. سه آیه ذیل که از باب نمونه بیان می‌شود، مربوط به قانون مراقبه است و نظیر آن در قرآن فراوان می‌باشد.

«وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقیب» (1)

«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً» (2)

«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون» (3)

برای رعایت قانون مراقبه، باید هرگونه غفلت از گناه یا توجیه گناه کنار گذاشته شود و انسان با دقت و با بررسی کامل جزئیات، از اعمال و رفتار خود حسابرسی کند و اگر گناهی مرتکب شده، قبل از خواب جبران کند و پاک و طیّب به رختخواب برود

 

قانون مراقبه، از حیث نوع عمل به آن، به سه قسم مختصر، متوسط و مفصّل منقسم می‌شود.

 

مرتبه اوّل قانون مراقبه

مرتبه اوّل قانون مراقبه، یا قانون مراقبه مختصر، عبارت از دستوری است که امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر«سلام‌الله علیه» فرمودند: " یا هشام! لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم فان عمل حَسَناً استزاد مِنه و إن عمل سیّئاً استغفرالله منه و تاب الیه : ای هشام! از ما نیست کسی که هر روز خود را مورد محاسبه قرار ندهد که اگر کار نیکی انجام داده در افزایش آن بکوشد و چنانچه کار زشتی کرده از خدا آمرزش بخواهد و به سوی خداوند بازگردد."(4)

بنا بر تأکید آن امام بزرگوار، شیعه حتماً باید قانون مراقبه داشته باشد و مختصر آن به این صورت است که انسان در آخر هر شب و قبل از خواب، یک حساب دقیق از اعمال خود بکند و کردار و گفتار شبانه روز گذشته را ارزیابی نماید. با یادآوری اعمال، قدری تأمّل کند و ببیند که آیا خداوند از کارهایش راضی بوده است یا نه؟ اگر مرتکب معصیتی شده، از آن معصیت توبه کرده است یا نه؟ گناهان او کم بوده است یا زیاد؟ و بدین صورت محاسبه دقیقی از اعمال خود به عمل آورد و در محاسبه نیز با خودش صادق باشد. معمولاً انسان خودش را فریب می‌دهد و خیلی اوقات، با اینکه گناهان فراوانی کرده است، یا توجه به گناه ندارد و یا اگر توجه دارد، توجیه می‌کند.

بسیاری از مردم غیبت می‌کنند، اما غیبت، نزد آنان عادی شده است. مثلاً بیش از ده غیبت در جلسه گفته یا شنیده می‌شود، اما گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است، زیرا برخی توجه به بزرگی گناه غیبت ندارند. دروغ در خانه یا در اجتماع، عادی شده است و بسیاری از مردم، این گناه بزرگ را گناه محسوب نمی‌کنند. یا عده‌ای به نماز اهمیت نمی‌دهند، ولو نماز می‌خوانند، اما بدون عذر در مسجد حاضر نمی‌شوند و نماز خود را به جماعت نمی‌خوانند و یا آخر وقت و با عجله می‌خوانند. این اعمال گناه است و عموم مردم مرتکب این گناهان می‌شوند. در حالی که قرآن کریم با صراحت کامل چنینی رفتاری را گناه بر می‌شمرد.

محاسبه اعمال حتماً باید صورت پذیرد و اگر کسی گناهی در پرونده خود نیافت و اعمال خود را درخشان دید، علاوه بر تلاش در جهت افزودن بر اعمال نیک، باید شاکر توفیق الهی باشد و با نشاط و شکر فراوان بخوابد که چنین افرادی خواب آرام و خوشی نیز خواهند داشت. البته به شرط آنکه واقعاً گناه نکرده باشد، نه اینکه گناهان خود را توجیه کند یا غافل از گناهان باشد و تصور کند که از پرونده سفید و درخشانی برخوردار است

 

اما برای رعایت قانون مراقبه، باید هرگونه غفلت از گناه یا توجیه گناه کنار گذاشته شود و انسان با دقت و با بررسی کامل جزئیات، از اعمال و رفتار خود حسابرسی کند و اگر گناهی مرتکب شده، قبل از خواب جبران کند و پاک و طیّب به رختخواب برود.

 

خواب را قبری برای خود فرض کنیم !

به قول بزرگان، هر کسی باید قبل از خواب تصور کند که می‌خواهند او را وارد قبر کنند و پاک و طاهر و پاکیزه، به رختخواب برود؛ یعنی با توبه و راز و نیاز با خدا و خجالت زده از خدا و پس از جبران گناهان خود بخوابد.

بر اساس روایت نورانی امام هفتم(علیه‌السلام)، کسی که این مرتبه از قانون مراقبه را مراعات نکند، شیعه نیست. زیرا نباید گناه در زندگی، متراکم شود که گناه متراکم و فراموش شده، مفسده زا است، دل را سیاه می‌کند و رحمت خدا را می‌برد. گناه روی گناه و متراکم، انسان را به سقوطی جبران ناپذیر می‌کشاند. به گونه‌ای که موجب غفلت او از قبح گناه شده و نافرمانی خداوند را عادی جلوه می‌دهد.

امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) در ادامه روایتی که شرح آن گذشت، می‌فرمایند: فَإِنْ عَمِلَ خَیراً اسْتَزَادَ اللَّهَ مِنْهُ وَ حَمِدَ اللَّهَ عَلَیهِ وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیهِ بر این اساس، محاسبه اعمال حتماً باید صورت پذیرد و اگر کسی گناهی در پرونده خود نیافت و اعمال خود را درخشان دید، علاوه بر تلاش در جهت افزودن بر اعمال نیک، باید شاکر توفیق الهی باشد و با نشاط و شکر فراوان بخوابد که چنین افرادی خواب آرام و خوشی نیز خواهند داشت. البته به شرط آنکه واقعاً گناه نکرده باشد، نه اینکه گناهان خود را توجیه کند یا غافل از گناهان باشد و تصور کند که از پرونده سفید و درخشانی برخوردار است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره هود، آیه 93

2. سوره احزاب، آیه 41 و 42

3. سوره توبه، آیه 105

4. بحارالانوار، ج 67،ص 72

محمدمهدی بازدید : 761 دوشنبه 1390/07/11 نظرات (0)

بهترین نوع تشکر از خداوند چگونه است؟

 

 


مفهوم حمد، تركیبى از مفهوم مدح و شكر است. انسان در برابر جمال و كمال و زیبایى، زبان به ستایش و در برابر نعمت و خدمت و احسان دیگران، زبان به تشكّر مى‏گشاید. خداوند متعال به خاطر كمال و جمالش، شایسته‏ى ستایش و به خاطر احسان‏ها و نعمت‏هایش، لایق شكرگزارى است.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ» بهترین نوع تشكّر از خداوند است. هر كس در هر جا، با هر زبانى، هر گونه ستایشى از هر كمال و زیبایى دارد، در حقیقت سرچشمه‏ى آن را ستایش مى‏كند. البتّه حمد خداوند منافات با سپاسگزارى از مخلوق ندارد، به شرط آنكه به امر خدا و در خط و مسیر او باشد.

 


حمد

جهان غرق رحمت او است‏

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (حمد2)

سپاس و ستایش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانیان است.

بعد از " بسْمِ اللَّهِ" كه آغازگر سوره بود، نخستین وظیفه بندگان آنست كه به یاد مبدأ بزرگ عالم هستى و نعمت‌های بى‏پایانش بیفتند، همان نعمت‌های فراوانى كه سراسر وجود ما را احاطه كرده و راهنماى ما در شناخت پروردگار و هم انگیزه ما در راه عبودیت است. اینكه مى‏گوییم: انگیزه، به خاطر آنست كه هر انسانى به هنگامى كه نعمتى به او مى‏رسد فوراً مى‏خواهد، بخشنده نعمت را بشناسد، و طبق فرمان فطرت به سپاسگزارى برخیزد و حق شكر او را ادا كند. به همین جهت علماى علم كلام (عقائد) در نخستین بحث این علم، كه سخن از انگیزه‏هاى خداشناسى به میان مى‏آید" وجوب شكر منعم" را كه یك فرمان فطرى و عقلى است به عنوان انگیزه خداشناسى، یادآور مى‏شوند.

و اینكه مى‏گوییم: راهنماى ما در شناخت پروردگار نعمت‌های او است، به خاطر آن است كه بهترین و جامع‌ترین راه براى شناخت مبدا مطالعه در اسرار آفرینش و رازهاى خلقت و مخصوصاً وجود نعمت‌ها در رابطه با زندگى انسان‌ها است.

دقت در سیر تكاملى موجودات زنده، و تحول و دگرگونى‏هاى موجودات بى‏جان، و فراهم آمدن زمینه‏هاى تربیت موجودات، و ریزه‏كارى‏هایى كه در هر یك از این قسمت‏ها نهفته شده است یكى از بهترین طرق خداشناسى است.

 

«رَبِّ» به كسى گفته مى‏شود كه هم مالك و صاحب چیزى است و هم در رشد و پرورش آن نقش دارد. خداوند هم صاحب حقیقى عالم است و هم مدبّر و پروردگار آن. پس همه هستى حركت تكاملى دارد و در مسیرى كه خداوند معیّن كرده، هدایت مى‏شود.

 علاوه بر سوره حمد، چهار سوره‏ى انعام، كهف، سبأ و فاطر نیز با جمله«الْحَمْدُ لِلَّهِ» آغاز گردیده، ولى فقط در سوره حمد بعد از آن «رَبِّ الْعالَمِینَ» آمده است.

مفهوم حمد، تركیبى از مفهوم مدح و شكر است. انسان در برابر جمال و كمال و زیبایى، زبان به ستایش و در برابر نعمت و خدمت و احسان دیگران، زبان به تشكّر مى‏گشاید. خداوند متعال به خاطر كمال و جمالش، شایسته‏ى ستایش و به خاطر احسان‏ها و نعمت‏هایش، لایق شكرگزارى است.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ» بهترین نوع تشكّر از خداوند است. هر كس در هر جا، با هر زبانى، هر گونه ستایشى از هر كمال و زیبایى دارد، در حقیقت سرچشمه‏ى آن را ستایش مى‏كند. البتّه حمد خداوند منافات با سپاسگزارى از مخلوق ندارد، به شرط آنكه به امر خدا و در خط و مسیر او باشد.

خداوند مسیر رشد و تربیت همه را تعیین نموده است: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏» (طه، 50) پروردگار ما همه‏ى موجودات را نعمت وجود بخشیده و سپس به راه‏ كمالش هدایت نموده است.

خالق

او به زنبور عسل یاد داده كه از چه گیاهى بمكد و به مورچه آموخته است كه چگونه قوت زمستانى خود را ذخیره كند و بدن انسان را چنان آفریده كه هر گاه كمبود خون پیدا كرد، خون سازى نماید. چنین خداوندى، شایسته حمد و سپاسگزارى است.

خداوند، پروردگار همه‏ى آفریده‏هاست. «وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَیْ‏ءٍ» (انعام، 164) آنچه در آسمان‏ها و زمین و میان آن‌هاست، پروردگارشان اوست. «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» (شعرا، 24)

در روایتى كه صدوق در كتاب" عیون الاخبار" از على (علیه‌السلام ) نقل كرده چنین مى‏خوانیم:" كه امام (علیه‌السلام ) در ضمن تفسیر آیه" الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ" فرمود: رَبِّ الْعالَمِینَ هم الجماعات، من كل مخلوق من الجمادات و الحیوانات:" رَبِّ الْعالَمِینَ اشاره به مجموع همه مخلوقات است اعم از موجودات‏ بی جان و جاندار" (یعنى او پروردگار جاندار و بى‏جان است ) (تفسیر نور الثقلین جلد 1 صفحه 17)

«لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» هم آفرینش از اوست و هم اداره‏ى آن، و او پرورش دهنده‏ى همه است.

مراد از «عالمین» یا فقط انسان‏ها هستند، مانند آیه 70 سوره حجر كه قوم لوط به حضرت لوط گفتند: «أَوَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِینَ» آیا ما تو را از ملاقات با مردم نهى نكردیم؟ و یا مراد همه‏ى عوالم هستى است. «عالم» به معناى مخلوقات و «عالمین» به معناى تمام مخلوقات نیز استعمال شده است. از این آیه فهمیده مى‏شود كه تمام هستى یك پروردگار دارد كه اوست و آنچه در جاهلیت و در میان بعضى از ملّت‏ها اعتقاد داشتند كه براى هر نوع از پدیده‏ها خدایى است و آن را مدبّر و ربّ النوع آن مى‏پنداشتند، باطل است.

 

پرورش الهى راه خداشناسى!

گرچه كلمه "رب" همان‌گونه كه گفتیم در اصل به معنى مالك و صاحب است، ولى نه هر صاحبى، صاحبى كه عهده‏دار تربیت و پرورش مى‏باشد، و بهمین جهت در فارسى به عنوان پروردگار ترجمه مى‏شود.

دقت در سیر تكاملى موجودات زنده، و تحول و دگرگونى‏هاى موجودات بى‏جان، و فراهم آمدن زمینه‏هاى تربیت موجودات، و ریزه‏كارى‏هایى كه در هر یك از این قسمت‏ها نهفته شده است یكى از بهترین طرق خداشناسى است.

هماهنگى‏هایى كه در میان اعضاء بدن ماست كه غالبا بدون آگاهى ما بر قرار مى‏باشد، یكى از نمونه‏هاى زنده آن است.

مثلا هنگامى كه حادثه مهمى در زندگى ما رخ مى‏دهد، و باید با تمام توان در برابر آن بپاخیزیم، در یك لحظه كوتاه فرمانى هماهنگ به تمام ارگان‏هاى بدن ما - به صورت ناآگاه- صادر مى‏شود، بلافاصله، ضربان قلب بالا مى‏رود، تنفس شدید مى‏شود، تمام نیروهاى بدن بسیج مى‏گردند، مواد غذایى و اكسیژن هوا از طریق خون به طور فراوان به تمام سلول‏ها مى‏رسند، اعصاب آماده كار، و عضلات آماده حركت بیشتر مى‏شوند، نیروى تحمل انسان بالا مى‏رود، احساس درد كمتر مى‏شود، خواب از چشم مى‏پرد، خستگى از اعضاء فرار مى‏كند، احساس گرسنگى بكلى فراموش مى‏شود.

رابطه‏ى خداوند با مخلوقات، رابطه‏ى دائمى و تنگاتنگ است. «رَبِّ الْعالَمِینَ» (نقاش و بنّا هنر خود را عرضه مى‏كند و مى‏رود، ولى مربّى باید هر لحظه نظارت داشته باشد

 

چه كسى این هماهنگى عجیب را در این لحظه حساس، با این سرعت، در میان تمام ذرات وجود انسان، ایجاد مى‏كند؟ آیا این پرورش جز از ناحیه خداوند عالم و قادر ممكن است؟! آیات قرآن پر است از نمونه‏هاى این پرورش الهى و هر كدام دلیل روشنى براى شناخت خدا هستند.

 

پیام‏های آیه:

1ـ  همه ستایش‏ها براى اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» ( الف و لام در «الحمد» به معناى تمام حمد و جنس ستایش است)

 2ـ خداوند در تربیت و رشد هستى اجبارى ندارد. زیرا حمد براى كارهاى غیر اجبارى است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»

 3ـ  همه هستى زیباست و تدبیر همه هستى نیكوست. زیرا حمد براى زیبایى و نیكویى است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»

4ـ دلیل ستایش ما، پروردگارى اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»

5ـ رابطه‏ى خداوند با مخلوقات، رابطه‏ى دائمى و تنگاتنگ است. «رَبِّ الْعالَمِینَ» (نقاش و بنّا هنر خود را عرضه مى‏كند و مى‏رود، ولى مربّى باید هر لحظه نظارت داشته باشد.

6 ـ همه‏ى هستى، تحت تربیت خداوند یكتاست. «رَبِّ الْعالَمِینَ»

7ـ امكان رشد و تربیت، در همه‏ى موجودات وجود دارد.«رَبِّ الْعالَمِینَ»

8ـ خداوند هم انسان‏ها را با راهنمایى انبیا تربیت مى‏كند، (تربیت تشریعى) و هم جمادات و نباتات و حیوانات را رشد و پرورش مى‏دهد. (تربیت تكوینى) «رَبِّ الْعالَمِینَ» 

9ـ مؤمنان در آغاز كتاب (قرآن) با نیایش به درگاه خداوند متعال، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» مى‏گویند و در پایان كار در بهشت نیز، همان شعار را مى‏دهند كه «آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» (یونس، 10)

محمدمهدی بازدید : 623 دوشنبه 1390/07/11 نظرات (0)

ده نکته جالب در مورد جهنم و اهلش

 

 


رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)  فرمودند:مارهایی هستند در جهنّم به بزرگی شتر! وقتی که مجرمی را نیش می‌زنند، تا چهل سال درد آن سـاكت نمی‌شود. این مارها برای كسانی هستند كه در دنیا بخیل، بداخلاق و اذیّت كننده‌ی مردم بوده‌اند .

 

 


جهنمیان
سه گروهی که جهنم با آنها حرف میزند

1) زمامداران ظالم

ای كسانی كه خداوند شما را حاكمیّت بخشید امّا با مردم عادلانه رفتار ننمودید! سپس آنان را مثل پرنده‌ای كه دانه‌ی كنجـد برمی‌چیند، می‌بلعد.

2) خوانندگان قرآن و علمای بی‌عمل

ای كسانی كه خود را بین مردم پاک و درست كار جلوه می‌دادید، امّا به دور از چشم مردم و در پیشگاه خداوند مرتكب گناه می‌شدید، پس آن‌ها را در آتش فرو می‌برد.

3) ثروتمندان

پروردگارت به تو مال زیادی بخشید ولی هنگامی كه مردم فقیر مبلغ ناچیزی از تو قرض خواستند تو از روی بخل ندادی، پس او را هم می‌بلعد.[1]

 

مارهایی هستند در جهنّم به بزرگی شتر! وقتی که مجرمی را نیش می‌زنند، تا چهل سال درد آن سـاكت نمی‌شود. این مارها برای كسانی هستند كه در دنیا بخیل، بداخلاق و اذیّت كننده‌ی مردم بوده‌اند

 

ده سؤال و جواب مهم در مورد جهنّم:

سؤال اوّل‌

مارها و عقرب‌ها در جهنّم مأمور عذاب چه طایفه‌ای هستند؟

1) بخیل           2) بد اخلاق               3) آزار دهنده‌ی مردم

ـ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)  فرمودند:

مارهایی هستند در جهنّم به بزرگی شتر! وقتی که مجرمی را نیش می‌زنند، تا چهل سال درد آن سـاكت نمی‌شود.

 این مارها برای كسانی هستند كه در دنیا بخیل، بداخلاق و اذیّت كننده‌ی مردم بوده‌اند.[2]

4)كسی كه خمس و زكات مال را ندهد.

ـ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند:

اگرخداوند به كسی مال و ثروت بدهد امّا او حقوق واجب (زكات و خمس) را نپرداخته باشد، همان مال را به صورت ماری درمی‌آورد و به گردن او می‌اندازد. مار دایم او را نیش می‌زند و می‌گوید: من مال ذخیره شده‌ی تو هستم كه در دنیا حقوق واجب آن را نپرداختی و انفاق ننمودی.[3]

5) تارك الصَّلاة 6) مانِعُ الزَّكاة 7) شراب خوار 8) كسی‌كه عاق والدین شده است  9) كسی كه در مسجد از دنیا سخن می‌گوید.

ـ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند:

در قیامت مـاری بسیار بزرگ ... بـه نـام "جریـش" سـر خود را از جهنّم بیرون می‌آورد و با صدای بلند فریاد می‌زند:

اَلجوُع! اَلجوُع! اَینَ اَهلی؟ اَینَ اهلی؟

گرسنه‌ام! گرسنه‌ام! اهل من كجایند؟

جبرئیل می‌گوید: غذای تو چیست؟

در جواب می‌گوید:

1) کسی که نمازش را ترک کرده است. 

2)كسی كه زكات مال را نپرداخته است.

3)شراب خواران 

4)كسانی كه عاق والدین شده‌اند.

5)كسی كه در مسجد به كلام دنیا تكلّم نماید. (در مسجد كه محلّ عبادت است، به امور دنیایی بپردازد.)

این پنج گروه را، مانند مرغی كه دانه از زمین جمع می‌كند، می‌بلعد و به آتش می‌برد.[4]

ـ مشابه همین روایت، روایتی است كه عقربی بزرگ از جهنّم می‌آید و می‌گوید:

چه كسانی با خداوند و رسولش جنگ داشتند؟

به آن عقرب می‌گویند: چه كسانی را می‌خواهی؟

او همان پنج گروه مذکور را می‌گوید، با این تفاوت كه در این روایت به جای عاقّ والدین، رباخوار آمده است.[5]

بزرگ‌ترین و دردآورترین عذاب اهل دوزخ، قهر الهی است؛ یعنی محرومیّت از شناخت پروردگار و دوری از او و حرف نزدن خداوند با آن‌هاست

‌سؤال دوّم: 

 

جهنّم زندان جمعی است یا فردی؟

 

بستگی به نوع گناه و جرم دارد.

ـ از بعضی آیات جمعی بودن استفاده می‌شود:

«...كُلَّمَا دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتَّی اِذَا ادَّارَكوُا فیِهَا جَمیِعاً قَالَتْ اُخْراهُمْ لِاُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلآءِ اَضَلُّونَا فَأتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ... »   

قوم دیگر را لعن کنند تا آن‌گاه که همه را آتش دوزخ فراگیرد و آن‌گاه زمـره‌ی آخرین با فرقه‌ی اوّل گویند: خدایا! اینان ما را گمراه کردند پس عذابشان را در آتش افزون و شدیدتر و مضاعف گردان![6]

ـ از بعضی آیات فردی بودن و تنگی جا استفاده می‌شود:

«وَ اِذا اُلْقوُا مِنْهَا مَكَاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنینَ دَعَوْا هُنَالِكَ ثُبُوراً » ؛‌و چون كافران را در زنجیر بسته، به مكان تنگی از جهنّم درافكندند، در آن حال همه فریاد واویلا از دل بر كشند.[7]

 

سؤال سوّم

بزرگ‌ترین عذاب دوزخ چیست؟

بزرگ‌ترین و دردآورترین عذاب اهل دوزخ، قهر الهی است؛ یعنی محرومیّت از شناخت پروردگار و دوری از او و حرف نزدن خداوند با آن‌هاست.

 «كَلاَّ اِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ » ؛‌چنین نیست كه می‌پندارند، ایشان از معرفت و شناخت پروردگار محرومند.[8]

ـ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در دعای كمیل می‌فرمایند:

«وَهَبْنیِ صَبَرتُ عَلیَ عَذابِك فَكَیفَ اَصبِرُ عَلیَ فِرَاقِك» ؛‌و اگر بتوانم بر عذاب تو صبرکنم، چگونه شکیبایی کنم بر فراق و دوری از تو؟

 

سؤال چهارم

تقوا

آیا مؤمنان هم دچار عذاب می‌شوند و از جهنّم می‌گذرند؟

بلی! مؤمنان هم از دوزخ می‌گذرند امّا این عبور با شرایط ویژه‌ای، با سرعت و بدون ناراحتی، انجام می‌شود.

ـ قرآن كریم می‌فرماید:

 وَ اِنْ مِنْكُمْ اِلاَّ وارِدُهَا كَانَ عَلیَ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِیاًّ »  ؛‌«هیچ یك از شما باقی نمی‌ماند، مگر آن كه به دوزخ وارد شود.[9]

ـ در آیه ی بعدی می‌فرماید:

 ثُمَّ نُنَجِّی الَّذیِنَ اَتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظََّالِمیِنَ فِیهَا جِثِیاًّ

پس از ورود همه در دوزخ، افرادی را كه خداترس و باتقوی بوده اند، از جهنّم نجات خواهیم داد و ستم گران را فروگذاردیم تا در آتش بر زانو درافتند.[10]

ـ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند:

هیچ نیكوكار و بدكرداری نیست مگر این كه داخل جهنّم می‌شود امّا آتش جهنّم در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود همان‌گونه كه در برابر ابراهیم u سرد و سلامت بود.

سپس خداوند پرهیزكاران را از آتش رهایی می‌بخشد امّا ظالمان را در آن ذلیلانه رها می‌كند.[11]

 

سؤال پنجم

چرا مؤمنین از دوزخ می‌گذرند؟

به دو دلیل مؤمنین و اهل تقوی نیز از دوزخ عبور می‌کنند.

1) مشاهده عذاب اهل دوزخ موجب شكرگزاری و قدردانی بیشتر از نعمت‌های الهی در بهشت خواهد شد.

البته مؤمنین درحالی كه آتش برایشان سرد و سلامت است، با سرعت بسیار زیادی از جهنّم عبور می‌كنند.

2) عبور بهشتیان از دوزخ، برای جهنّمیان نیز عذاب و موجب حسرت بیشتر ایشان می‌شود.

 

سؤال ششم

استغفار

آیا مؤمنینی كه مرتكب گناه كبیره شده‌اند، در دوزخ جاویدان هستند؟

ـ در سوره‌ی مباركه‌ی نساء، آیه‌ی چهل و هشتم معروف است به آیه‌ی

 

امیدواری. در این آیـه می‌فرماید:

گناه كاران بعد از گناه، همه‌ی پل‌های پشت سر را خراب نكنند و راه توبه را برای خود باز بگذارند.

  اِنَّ اللهَ لاَیَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دوُنَ ذَلِكَ لِمَن یَشَآءُ...

خداوند هركس را كه شریك بیاورد، نخواهد بخشید، غیر از مشرك هركس را كه بخواهد می‌بخشد. [12]

 

سؤ‌ال هفتم

چرا جبران خطاها و بازگشت به دنیا، محال است؟

جهت تقریب ذهن مثالی می‌زنم: نوزاد كه به دنیا آمد، دیگر    نمی‌تواند به رحم مادر  برگردد. حال فرقی نمی‌کند که بچّه كامل و سالم به دنیا آمده باشد یا ناقص. مرگ هم تولّد ثانوی انسان و انتقال از این دنیا به دنیای دیگر می‌باشد. علاوه بر آن كه انسان بارها مورد هشدار انبیا، علما و بزرگان دین قرارگرفته، امّا یا بی‌توجّه بوده و یا فراموش می‌كند.

در تنگنا و مریضی به خدا روی می‌آوریم و بعد از رفع بلا، خداوند را فراموش می‌كنیم. لذا حتّی اگر به دنیا هم باز می‌گشت، باز همان اعمال را تكرار می‌کرد.

 

سؤال هشتم

نگهبانان دوزخ چه تعداد هستند؟

طبق آیه‌ی شریفه‌ی قرآن در سوره‌ی مدّثّر تعداد آن‌ها 19 نفر می‌باشد و بسیاری از مفسّرین گفته‌اند: منظور از 19 نفر، 19 گروه است.

 سَاُصْلِیهِ سَقَرَ. وَ مَآ اَدْراکَ مَاسَقَرُ .  لاَتُبْقیِ وَ لاَتَذَرُ . لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ. عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَـشـَرَ. وَمـَا جَـعـَلْـنـآ أصْـحـَابَ الـنَّـارِ إِلـاَّ مَلآ ئِکَةً وَ...

ما این منكر را به سقر می‌اندازیم و تو چه می‌دانی كه دوزخ كجاست؟ و چیست؟

باقی نمی‌گذارد و محو می‌كند بر آدمیان رو می‌نمایاند. بر آتش 19 تن موكّلند و ما خازنان دوزخ را غیر از ملائكه قرار ندادیم.[13]

 

سؤال نهم

آیا بدن ضعیف انسان، طاقت این نوع عذاب‌ها را دارد؟

اگرچه بدن انسان در قیامت همین بدن جسمانی دنیایی است، ولی به قدرت خداوند طوری در آخرت سخت و محكم می‌شود كه با بدن دنیایی قابل مقایسه نیست.

بدن اخروی در لطافت و غلظت، تابع لطافت و غلظت نفسی است كه به آن تعلق دارد؛ یعنی دل مؤمن در نهایت لطافت و نرمی و زیبایی و نفس و دل كافر، در نهایت سختی و غلظت است؛ چراكه در مقابل حق خاضع نبوده است. پس در آخرت هم بدنش مثل نفسش در نهایت سختی و غلظت خواهد بود.

 

سؤال دهم

علّت اصلی ورود به جهنّم چیست؟

علّت اصلی ورود به جهنّم، تبعیّت از شیطان است. امّا این پیروی اجباری نیست و انسان مخلص از وسوسه‌های شیطان خود را حفظ می‌كند.

ـ قرآن كریم می‌فرماید:

« اِنَّ عِبَادیِ لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ اِلاَّ مَنِ اتَّبْعَكَ مِنَ الْغَاویِنَ» ؛‌هرگز تو را بر بندگان با اخلاص من غلبه نخواهد بود و اقتدار تو بر افراد نادان و گمراهی است كه پیرو تو می‌شوند.[14]

 

پی نوشت ها :

1ـ خصال صدوق، ص111.

2ـ میزان الحکمه، ج2، باب جهنّم.

3ـ محجة البیضاء، ج 8.

4ـ المواعظ العددیه، باب 5، ص156.

5ـ همان مدرك،  فصل پنج گانه.

6ـ سوره‌ی مبارکه‌ی اعراف، آیه‌ی شریفه‌ی 38.

7ـ سوره‌ی مبارکه‌ی فرقان، آیه‌ی شریفه‌ی 13.

8ـ سوره‌ی مبارکه‌ی مطّففین، آیه‌ی شریفه‌ی 15.

9ـ سوره‌ی مبارکه‌ی مریم، آیه‌ی شریفه‌ی 71.

10ـ همان سوره‌ی مبارکه، آیه‌ی شریفه‌ی 72.

11ـ تفسیرنورالثقلین، ج3، ص353.

12ـ سوره‌ی مبارکه‌ی نساء، آیه‌ی شریفه‌ی 48.

13ـ سوره‌ی مبارکه‌ی مدّثر، آیات شریفه‌ی 26 الی 31.

14ـ سوره‌ی مبارکه‌ی حجر، آیه‌ی شریفه‌ی 42.

 

محمدمهدی بازدید : 694 دوشنبه 1390/07/11 نظرات (0)

 فروش القاب در دوره قاجار

 


در طول دوره قاجار، بی کفایتی اقتصادی حکمرانان ایران، وضع بسیار بدی برای خزانه کشور ایجاد نموده بود و همان پول به دست آمده در هر سال هم به جای صرف شدن در امور اساسی، خرج تفریحات شاه و مواجب بی دلیل درباریان و مواردی از این دست می شد.


قاجاریه

لذا استراتژیست های قجری (!) برای کسب درآمد راهی اختراع نمودند و آن این بود که سِمَت های مختلف حکومتی (از قبیل حکمرانی مناطق مختلف و سفارت در دیگر کشورها و وزارت و ...) و هم چنین درجات نظامی و القاب گوناگون را به قیمت های گزافی می فروختند.

ضمناً کسانی که صاحب این القاب و مناصب شده بودند هم به وسیله آن القاب و مناصب از مردم اخاذی می کردند و بدین شکل هم جیب خود را پر می نمودند و هم در هر مناسبتی برای شاه هدایای متعدد و گران قیمت می فرستادند و بدین صورت موقعیت خود راحفظ می کردند و شاه هم هیچ فکر و سؤال نمی کرد که این همه هدایا از چه طریقی تهیه شده است.

مطلب زیر شرحی مختصر است که مجد الاسلام کرمانی به عنوان یک شاهد عینی از این وضع نقل نموده است:

«مناصب [یعنی درجات نظامی]  و القاب در معرض فروش و حراج درآمده بود. هر کس هر منصبی می خواست به مبلغ معینی خریداری می کرد.

از بس هر بی سر و پایی صاحب منصب شد دیگر شأن و شرفی برای این مناصب باقی نماند. حتی زرگر و معمار و کلاهدوز و نجار هم بی نصیب از منصب نماندند، از این رو برخی به فکر ساختن فرمان افتادند [یعنی خودشان هر فرمانی که می پسندند از طرف شاه بنویسند تا به فلام مقام و موقعیت منصوب شوند] و چون فرمان به مُهر صدر اعظم نیاز داشت، اگر روزی هزار فرمان هم نزد اتابک [صدر اعظم] می بردند، بدون خواندن مُهر می کرد.

بعد از اینکه مناصب نظامی دیگر خریداری نداشت، به فکر فروش القاب افتخاری افتادند، و هر لقب دارای قیمت مخصوصی بود

صِحّه همایون [امضای شاه به عنوان تأیید] هم غیر از یک خط کج و معوج کشیدن دیگر خرجی ندارد [و آن راه هم خودشان می کشیدند].

بعد از صِحّه [امضای شاه] مُهر شاهی هم معطلی نداشت. چون مُهر شاه نزد شخص مخصوصی است که ممهور نمودن فرمان دارای رسوم معینی است و با مختصر مبلغی [رشوه]، امر قطعی می شود.

افتضاح القاب بدانجا کشید که رندان به دکان حکاکی [مُهر سازی] مراجعه نموده با خرج چهار پنج قران، هر عنوانی را می خواستند در مُهر خود سفارش می دادند و در مراسلات [نامه ها] و قبوض آن را به کار می بردند.

به همین  جهت کار لقب در ایران به جایی رسید که تقریباً یک دهم مردم صاحب القاب شدند و بسیار ی از آنها نیز مکرر [تکراری] بود.

درجات نظامی مانند سرتیپی، سرهنگی، سلطانی، سالاری و امثال آن به قدری فروخته شد که عده صاحبان مناصب خریداری شده دو سه برابر افراد نظامی گردید.

بعد از اینکه مناصب نظامی دیگر خریداری نداشت، به فکر فروش القاب افتخاری افتادند، و هر لقب دارای قیمت مخصوصی بود. تعداد القاب و مناصب به قدری زیاد شده بود که بایستی فرهنگ جداگانه ای برای آن تنظیم نمود. مثلاً اسم هایی مانند ناصر و نصیر را گرفته و با افزودن پسوندی بدانها القاب زیر را ساخته و می فروختند مانند: ناصرالدوله، نصیر خاقان، نصیرالدوله و ... و یا اسم های مختلفی را گرفته پسوند «سلطنه» یا «دوله» بدانها می افزودند مانند: هژیر السلطنه، کوکب السلطنه، شمس السلطنه، قمر السلطنه، عضد السلطنه، ساعد السلطنه، لسان السلطنه، و تاج السلطنه و یا بهادر الدوله، ضرغام الدوله  و ... .

ضمناً کسانی که صاحب این القاب و مناصب شده بودند هم به وسیله آن القاب و مناصب از مردم اخاذی می کردند و بدین شکل هم جیب خود را پر می نمودند و هم در هر مناسبتی برای شاه هدایای متعدد و گران قیمت می فرستادند

و هر کدام از صاحبان این القاب پر طمطراق در گوشه ای از کشور دارای حَشَم وخَدَمی بودند و با غارت و چپاول مردم ستمکشِ تحتِ تیولِ [منطقه اهدا شده از طرف دولت به شخص، برای استفاده شخصی و حکمرانی] خود، پیشکش های معمول «قبله عالم» را فراموش نمی کردند و با پیشکش های متعدد [به شاه]، به تثبیت موقعیت خود و خاندانشان می پرداختند.»

(تاریخ انحطاط مجلس، نوشته مجدالاسلام کرمانی، به نقل از مقدمه دوره روزنامه های شرف و شرافت، انتشارات یساولی، 1363)

محمدمهدی بازدید : 606 دوشنبه 1390/07/11 نظرات (0)

آیا توبه با عدل خدا می سازد؟

توبه

عدل خداوند نزد امامیه یکی از پایه های دین شمرده شده است، در خصوص عدالت پروردگار مسائل گوناگونی قابل طرح است از جمله می توان به عدم تنافی میان عدل خدا و توبه پذیری حضرتش اشاره نمود؛ در نوشتار حاضر، استاد مهدی امینیان، کوشیده است تا بدین شبهه پاسخ دهد که آیا عدل خدا نافی توبه پذیری اوست یا خیر؟


طرح مسئله:

عدالت ورزی خداوند در مجموعه عقاید و باورهای دینی و اسلامی، از جمله ارکان شاخص و برجسته خداشناسی و خداباوری است، که همواره مورد اهمیت و توجه فراوان بوده است، به گونه‌ای که اختلاف نظر در رد یا قبول آن، و یا تعیین حدود و ثغور آن دست مایه تحولات اساسی در نگرش‌های دینی و اعتقادی مسلمانان گردیده است، تا بدانجا که زمینه ساز پیدایش فرق و مذاهبی در عالم اسلام گردید.

باور به دادورزی ذات مقدس خداوندی از آن رو دارای اهمیت فراوان است که نوع نگاه و جهان بینی اسلامی ما منوط و مشروط به پذیرش یا عدم پذیرش آن است؛ زیرا هم در التزام به صفات مبدا به ویژه حکیم بودن او نقشی به سزا خواهد داشت، و هم در باورمندی به اصل معاد، زیرا روز پسین از آن رو توجیه عقلی و منطقی خواهد یافت که هر انسانی معتقد باشد، خداوند با توجه به اعمال و افعال دنیوی‌اش او را ثواب و جزا می‌دهد، که این تنها در سایه دادورزی پروردگار معنا می‌یابد.

بحث عدل الهی تا بدانجا بر گستره مفاهیم اعتقادی سایه افکنده است، که اعتقاد و عدم اعتقاد به عدل علامت مذاهب شمرده شده است، در اینکه شخص شیعه است یا سنی، معتزلی است یا اشعری و بدون آن نه دین تمام است، و نه به نحو قطعی می‌توان راستگو بودن پیامبری را باور داشت. زیرا تمام قواعد و احکام اسلامی بر اصل عدل استوار است عدل هم اتصاف خداوند به فعل حسن و جمیل است و هم کمال او در افعال و به بیان امام علی(ع): «عدل یعنی اینکه خداوند را به کارهای ناروا متهم نسازی.»

 

تعریف عدل:

از نظر امام خمینی(ره) عدل به معنای عام و گسترده آن عبارت است از حد وسط میان افراط و تفریط که تمام فضایل اخلاقی اعم از ظاهری و باطنی را در بر می‌گیرد، چنانچه صراط مستقیم که انسان در نماز طالب آن است، نیز همین سیر اعتدالی است. عدل به صورت خاص که عدل الهی را نیز در بر می‌گیرد از فطرت‌های الهی است که در کمون ذات بشر مخمر است، هر کس برخلاف، آن را ]فطری بودن آن[ برداشت کند، بداند که در مقدمات آن نقصانی است.در واقع بیان اخیر ناظر بر حسن ذاتی عدل و ثبات مفهومی آن است، که ذات عدل با صرف نظر از شرایط و ظروف مختلف آن و بدون لحاظ فاعل خاص نیکو و پسندیده است، در نتیجه جبرگرایی و حسن و قبح شرعی و نفی عدالت الهی نابخردانه و منتفی خواهد بود، به تعبیر علامه طباطبایی عدل به معنای تساوی، توازن و قرار گرفتن هر چیز در جایگاه شایسته و مناسب خویش به گونه ایست که نفس انسان آن را پسندیده و تائید می‌کند.

اگر خدا حق دیگران «حق الناس» را ببخشد و از ستم مردم به یکدیگر صرف نظر کند، خلاف عدل است... وحال آنکه خدا از حق مردم نمی‌گذرد مگر خود صاحب حق بگذرد. ولی خدا از حق خود اگر بخواهد می‌گذرد. درباره توبه نیز باید گفت، توبه ارکانی دارد که بدون آن‌ها توبه حقیقی حاصل نمی‌شود، که رکن رکین آن ندامت و پشیمانی است از گناهان و دیگر عزم بر عدم بازگشت است که این دو از مقومات ذاتی و حقیقی توبه می‌باشند

شاخه‌های کلی عدل الهی:

در مجموعه معانی متعددی که برای عدل الهی گفته شده می‌توان آن‌ها را در سه عنوان عام و کلی خلاصه نمود:

1- عدل تکوینی:

یعنی خداوند به هر موجودی به اندازه توانایی و قابلیت‌های وجودی آن توجه می‌کند، و هیچ شایستگی و ظرفیتی را نادیده نمی‌انگارد. به بیان دیگر، عدل عبارت است از رعایت استحقاق‌ها در افاضه وجود و امتناع نکردن افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود و کمال دارد.

2- عدل تشریعی:

یعنی خداوند در وضع تکالیف و آنچه سعادت بشر در گرو آن است، اهمال نمی‌ورزد علاوه بر آن انسان را بیش از توان و طاقتش مکلف نمی‌سازد. شریعت الهی به هر دو معنای یادشده عادلانه است.

3- عدل جزایی:

عدل الهی

عدل جزایی به این معناست که خداوند جزای هر انسانی را متناسب با اعمال و افعال صورت گرفته توسط او در نظر می‌گیرد. «اعطاء کل ذی حق حقه» و هیچ انسانی را به سبب تکلیفی که به او ابلاغ نشده مجازات نمی‌کند.

سوال) از برخی شبهات وارده بر عدالت الهی، پذیرش توبه و انابه گناهکاران است. در احادیث وارده درخصوص توبه چنین مطرح شده است که برخی افراد گاه پس از یک عمر ارتکاب معصیت و گناه و غرق بودن در رذایل و خبائث به درگاه خداوند باز گشته، و طلب بخشش و استغفار می‌کنند، و آن گونه پاک و مطهر می‌گردند که کودک از مادر زاییده شده دارای قلبی پاک و بی آلایش است. حال سوال در اینجاست که آیا این اتفاق منافاتی با عدالت الهی ندارد؟ آیا افرادی که عمری را به طهارت نفس و تربیت روح خویش پرداخته و در این مسیر مرتکب اندک گناهان صغیره یا کبیره شده‌اند با فردی که عمری را به گناه سپری کرده و پس از تحقق زمینه‌ای برای توبه اقدام به توبه نموده است برابر بوده و آیا عادلانه است که از حیث طهارت روح و پاکی پرونده اعمال به درجه‌ای مساوی با هم نایل شوند؟

 

پاسخ به شبهه:

آیا بخشیدن گناه بیچارگان و درماندگان که از روی جهالت خلافی را مرتکب شدند، ظلم است؟

آری اگر خدا حق دیگران «حق الناس» را ببخشد و از ستم مردم به یکدیگر صرف نظر کند، خلاف عدل است... وحال آنکه خدا از حق مردم نمی‌گذرد مگر خود صاحب حق بگذرد. ولی خدا از حق خود اگر بخواهد می‌گذرد. درباره توبه نیز باید گفت، توبه ارکانی دارد که بدون آن‌ها توبه حقیقی حاصل نمی‌شود، که رکن رکین آن ندامت و پشیمانی است از گناهان و دیگر عزم بر عدم بازگشت است که این دو از مقومات ذاتی و حقیقی توبه می‌باشند.

انسان به مجرد آنکه بگوید توبه کردم از او پذیرفته نمی‌شود، بلکه انسان تائب آن است، که هر چه به ناحق از مردم برده باید به آن‌ها رد کند، یا آنکه صاحب حق را راضی نماید، و هر چه از واجبات الهیه را ترک کرده نیز قضا کند حتی اگر از انجام تمام آن‌ها ناتوان است، به مقدار امکان به جا آورد.از مجموعه این سخنان به دست آمد که صرف توبه گفتاری و لفظی بدون التزام و پایبندی به اصول و ارکان مربوط به آن، به خصوص ندامت از گناهان گذشته و عدم بازگشت در آینده، در گستره توبه حقیقی قرار نمی‌گیرد، اما اگر کسی پس از دو شرط قبلی پیش گفته و مشروط به آنکه حق الناس را ادا نموده و نسبت به حق الهی نیز در حد توان و امکان قیام به اعاده و تدارک نماید، عقل چه اقتضایی دارد و چگونه حکم می‌کند؟

به طور قطع در چنین جایی عقلای عالم عدم پذیرش گناه مجرم نادم را عملی ناپسند و مذموم به حساب می‌آورند. به ویژه اینکه پذیرش توبه گناهکاران با رعایت شرایط و ویژگی‌های فوق عمومیت داشته و اختصاص به گروهی خاص ندارد، از این رو شائبه هر گونه بی عدالتی نیز مرتفع خواهد شد.

حال یادآوری دو نکته در راستای تبیین کامل موضوع لازم به نظر می‌آید.

 

افراد پس از توبه و استغفار حقیقی و به واسطه حکم عقل و از باب تفضل و عنایت حضرت حق، گناهانشان بخشیده می‌شود اما این امر هیچگاه به معنای برابری اینگونه افراد با افراد طیب و طاهر نیست چراکه فرد متقی به واسطه تقوای خویش و نیز عنایات حضرت حق به حسب میزان تقوای خود پله‌های ترقی و صعود الی الله را طی نموده و به درجاتی بالاتر از انسانیت نایل گشته است و حال آنکه این امر در خصوص فرد توبه کننده صادق نمی‌باشد

نکته اول: عدالت یا تفضل؟
عدل اللهی

اثبات اینکه خداوند متعال بر بندگان ترحم و بخشش مضاعف دارد، چگونه ایراد اصلی که دادورزی پروردگار است را اثبات می‌نماید؟ پاسخ آنکه عدالت از سنخ مفاهیم معقول ثانی فلسفی است، که خود فی نفسه امری بیرونی و خارجی به حساب نمی‌آید، بلکه از حقایق بیرونی انتزاع شده، از این رو عدالت با دو مفهوم مقابل آن قابل مقایسه است، زیرا عدم عدالت یا به ظلم می انجامد و یا به تفضل از میان آن دو آنچه نامطلوب و ناپسند است، ستم ورزی بر بندگان است، بندگانی که همه به یک اندازه کوشیدند و کاشتند، اما غیر مساوی و معادل دریافتند و درو کردند، و دقیقا آنچه این شبهات را پدید آورد، احتمال ظلم گرایی خداوند است که توجه به گروهی خاص با عدالت او ناهمخوان است. اما دیگر سوی وادی عدل، اکرام و تفضل است که نه تنها، زمینه و سبب بی عدالتی و دادورزی پروردگار نمی‌گردد، زیرا تمام کسانی (نه یک گروه خاص) که اعمال حسنه به جا آورند، و به رحمت او باورمند باشند، مشمول این تفضل خواهند شد، و این خود نه تنها ظلم نیست، بلکه عدالت در تفضل و تنعم است.

 

نکته دوم: عدل یا جود؟

دیگر نکته که یادآوری آن ضرورت دارد، این است که خداوند بر بندگان تفضل و ترحم می‌نماید، که این بالاتر از دادورزی و عدالت است به دیگر بیان، او به جای عدل، جود را بر بندگان روا می‌دارد، اما واقعیت این است با توجه به آنچه از سخن علی(ع) در نهج البلاغه به دست می‌آید که در جواب سائل که می‌پرسد عدل برتر است یا جود؟ آن حضرت می‌فرماید: «عدل برتر از جود است؛ زیرا عدل وضع امور در موضع خویش است، و جود خروج آن‌ها از مسیر واقعی‌شان، دیگر آنکه نتیجه جود فقط بخشش شوندگان را در بر می‌گیرد، اما در عدل همه انسان‌ها منتفع و بهره‌امند خواهند شد.» حال آیا جواب‌های پیش گفته (در تقدم جود و فضل خدا بر عدل او) را با این سخن نهج البلاغه (در تقدم عدل بر جود) چگونه می‌توان توجیه نمود؟

عدل

پاسخ:

آنچه از سخن علی(ع) با توجه به پرسش سائل متبادر می‌شود، عدل و جود بشری مد نظر است، نه عدل و جود الهی، به ویژه وقتی فلسفه تقدم عدل را بیان می‌دارد، این حقیقت روشن‌تر می‌گردد، زیرا با توان و قدرت محدود است که عدل گرایی مقدم بر جود و فضل است، اما اگر با بخشش و عنایات فراوان نه چیزی از خزانه غیب کاسته شود، و نه هیچ امری از موضع خود خارج گردد، طبعا تفضل بر بندگان مطلوب و پسندیده است، به ویژه اینکه (همان گونه که در نکته اول آمد) - وقتی این گونه الطاف، تمام کسانی که این مسیر را از طریق توبه، شفاعت یا هر روش مشروع و معقول دیگری طی نمایند در بر گیرد، در عین اینکه تفضل و عنایت است، خود دادورزی و عدالت نیز به حساب می‌آید و احسان به این معنا از مصادیق عدل است.

 

نتیجه:

نتیجه آنکه اولا، افراد پس از توبه و استغفار حقیقی و به واسطه حکم عقل و از باب تفضل و عنایت حضرت حق، گناهانشان بخشیده می‌شود اما این امر هیچگاه به معنای برابری اینگونه افراد با افراد طیب و طاهر نیست چراکه فرد متقی به واسطه تقوای خویش و نیز عنایات حضرت حق به حسب میزان تقوای خود پله‌های ترقی و صعود الی الله را طی نموده و به درجاتی بالاتر از انسانیت نایل گشته است و حال آنکه این امر در خصوص فرد توبه کننده صادق نمی‌باشد.

ثانیا طهارت و پاکی روحو نفس فرد متقی با توبه کنندگان از معاصی در یکدرجه نمی‌باشد چراکه فرد متقی اجازه بسته شدن نقش سیاه معصیت بر لوح دل خویش را نداده است اما فردتوبه کننده این اجازه را داده و لوح خویش را آلوده نموده است که هیچ گاه چنین نفس گنهکاری و او پس از توبه نصوح نیز به درجه و رتبه نفس متقی نمی‌رسد. در روایات نیز داریم که »التائب من الذنب کمن لاذنب له« بدین معنا که فرد توبه کننده همانند فرد غیر گنهکار است و این همانندی به معنای مثلیت و مطابقت از نظر درجه و رتبه و مقام و نیز /اکی روح و صفای باطن نیست. کاف تشبیه موجود در روایت خود گویای تفاوت رتبه و نیز صفای رح و دل فرد غیر گنکار و گنهکار است.

 

محمدمهدی بازدید : 429 دوشنبه 1390/07/11 نظرات (0)

شاید شما هم از سر و صدای ناهنجار کامپیوتر خود رنج می برید که گاهی اوقات از ادامه کار با سیستم منصرف می شوید . کم کردن سر و صدای کامپیوتر میتواند خیلی سخت باشد زیرا بیشتر سر و صدای کامپیوتر ناشی از دو قطعه اصلی سیستم یعنی

...ادامه دارد

به ادا مه بروید 

محمدمهدی بازدید : 1227 دوشنبه 1390/07/11 نظرات (0)

نام کشور

پایتخت

نام کشور

پایتخت

اردن

امان

لائوس

وین تیان

افغانستان

کابل

مالزی

کوالالامپور

ایران

تهران

ویتنام

هانوی

بنگلادش

داکا

هنگ کنگ

ویکتوریا

پاکستان

اسلام آباد

آذربایجان

باکو

ترکمنستان

عشق آباد

ارمنستان

ایروان

سریلانکا

کلمبو

امارات

ابوظبی

عراق

بغداد

بحرین

منامه

فیلیپین

مانیل

بوتان

بوتان

قزاقستان

آلمااتا

تایلند

بانکوک

کره جنوبی

سئول

چین

پکن

سنگاپور

سنگاپور

اتریش

وین

عربستان

ریاض

استونی

تالین

قبرس

نیکوزیا

اسلونی

لوبلیانا

قطر

دوحه

ایتالیا

رم

کره شمالی

پیونگ یانگ

آلبانی

تیرانا

لبنان

بیروت

بلژیک

بروکسل

مغولستان

اولان باتور

بیلوروس

مینسک

هندوستان

دهلی نو

تاجیکستان

دوشنبه

یمن جنوبی

عدن

رومانی

بخارست

اسپانیا

مادرید

سان مارینو

سنت مارین

ازبکستان

تاشکند

فنلاند

هلسینکی

اندونزی

جاکارتا

لهستان

ورشو

برمه

رانگون

مالت

والتا

تایوان

تایپه

مجارستان

بوداپست

تبت

لهاسا

هلند

آمستردام

ژاپن

توکیو

موناکو

موناکو

سوریه

دمشق

اتیوپی

آدیس آبابا

عمان

مسقط

اوگاندا

کامپالا

قزقیزستان

فرونزه

بوتسوانا

گابرون

کامبوج

پنوم پنه

تانرانیا

دارالسلام

کویت

کویت

اوکراین

کیف

مالدیو

ماله

ایرلند جنوبی

دوبلین

نپال

کاتماندو

ایرلند شمالی

بلفاست

یمن شمالی

صنعا

بلغارستان

صوفیه

پرتغال

لیسبون

نروژ

اسلو

چک

پراگ

یونان

آتن

روسیه

مسکو

واتیکان

واتیکان

سوئیس

برن

آنگولا

لوآندا

گرجستان

تفلیس

الجرایر

الجزیره

لوکزامبورگ

لوکزامبورگ

بنین

پرتونوو

لیختن اشتاین

وادوز

توگو

لومو

مولداوی

کیشینف

جیبوتی

جیبوتی

یوگسلاوی

بلگراد

چاد

انجامنا

آندورا

آندورا

زئیر

کینشازا

آفریقای جنوبی

کیپ تاون

سائوتومه

سائوتومه

آفریقای مرکزی

بانگی

سوازیلند

امبابان

بوروندی

بوجومبورا

سیرالئون

فری تاون

تونس

تونس

غنا

اکرا

انگلستان

لندن

کنیا

نایروبی

ایسلند

ریکیاویک

گامبیا

بانجول

آلمان

بن

لیبریا

مونروویا

بوسنی

سارایوو

مالاوی

لیلونگوه

ترکیه

آنکارا

مراکش

رباط

دانمارک

کپنهاگ

موریس

پورتلوئی

سوئد

استکهلم

ولتای علیا

واگادوگو

فرانسه

پاریس

مکزیک

مکزیکوسیتی

لتونی

ریگا

بلیز

بلموپان

لیتوانی

ویلنا

ترینیداد

پرت اواسپاین

سنت لوسیا

کاستریس

صحرا

العیون

سنت وینسنت

کینگزتاون

کنگو

برازاویل

روآندا

کیگالی

گابون

لیبرویل

زامبیا

کواچالوزاکا

لسوتو

ماسرو

ساحل عاج

آبیجان

مالاگاسی

تاناناریو

سورینام

پارامایبو

مصر

قاهره

سیشل

ویکتوریا

موازمبیک

ماپوتو

کامرون

یائونده

نیجریه

لاگوس

کومور

مورونی

کانادا

اتاوا

گینه

کوناکری

باربادوس

بریج تاون

لیبی

طرابلس

پاناما

پاناما

مالی

باماکو

دومینیکا

روسو

موریتانی

نواکشوت

کوبا

هاوانا

نیجر

نیامی

گواتمالا

گواتمالا

آمریکا

واشنگتن

گرانادا

دسنت جورجز

السالوادور

سانسالوادور

هندوراس

تگوسیگالپا

باهاما

ناسائو

اوروگوئه

مونته ویدئو

جامائیکا

کینگستون

پاراگوئه

آسونسیون

دومینیکن

میودادتروجیلا

شیلی

سانتیاگو

کاستاریکا

سانژوزه

گویان

جورج تاون

زیمباره

هراره

ونزوئلا

کاراکاس

سنگال

داکار

استرالیا

کانبرا

سودان

خرطوم

پاپواگینه نو

پورت مورسبی

سومالی

موگادیشو

تونگا

نوکوآلوفا

تووالو

فونگافالی

پرو

لیما

نیوزلند

ولینگتون

کلمبیا

بوگوتا

ساموای غربی

آپیا

پالائو

کورور

جزایر سلیمان

هونیارا

بولیوی

لاپاز

فیجی

سووا

اکوادور

کیتو

کیریباس

بایریکی

هائی تی

پرتوپرنس

نائورو

یارن

سنت کیتس

باستر

وانواتو

یورت ویلا

اسلواکی

براتیسلاوا

نیکاراگوآ

ماناگوا

میکرونزی

پالیکایر

آرژانتین

بوئنوس آیرس

مقدونیه

اسکوپیه

برزیل

ریودوژانیرو

جزایر مارشال

ماجورو

محمدمهدی بازدید : 1836 یکشنبه 1390/07/10 نظرات (0)

داشتن یک دانلودر قوی برای مدیریت دانلودها امروزه به یک امر ضروری تبدیل شده است. دیگر یک امر خنده دار به نظر می رسد که برای دانلود فایل ها ما  از نرم افزار مدیریت دانلود استفاده نکنیم.این نرم افزار علاوه بر مدیریت بر دانلود سرعت را نیر کنترل خواهد کرد که بیشترین استفاده را از سرعت اینترنت ببرید.Orbit Downloader یک نرم افزار قوی برای دانلود فایل های شما از قبیل فیلم ،موزیک و دیتا و یا هر نوع فایل قابل دانلود می باشد. اگر به دنبال نرم افزار دانلودر قوی و با امکانات خوب میگردید پیشنهاد می کنیم اربیت را از دست ندهید.این نرم افزار به شما کمک می کند تا دانلود های خود را ساماندهی کنید و از وقت و هزینه خود بهترین و بالاترین استفاده را ببرید. شما می توانید مدیریت بر دانلود هایتان را به این نرم افزار سپرده و با خیالی آسوده به کارهایتان بپردازید.

Orbit Downloader دانلودر قوی Orbit Downloader 4.1.2


این نرم افزار یکی از مشهور ترین نرم افزارها در حیطه دانلود و مدیریت دانلود می باشد.این نرم افزار برای وب ۲ نیز مناسب سازی شده و از امکانات بی نظیری برخوردار می باشد.پشتیبانی اربیت دانلودر از سایتهایی مانند یوتیوب ، رپید شیر ،پاندورا و مای اسپیس از نکات قابل توجه این نرم افزار می باشد. شما می توانید از هر سایت دلخواهتان با سرعت بی نظیر و راحتی بسیار دانلود کنید.

محمدمهدی بازدید : 652 یکشنبه 1390/07/10 نظرات (0)
اکثر شرکت هایی که به کیفیت اهمیت می دهند با استفاده از تور مجازی/Virtual Tours تجربه و درک بهتری از خود در اختیار مشتری قرار می دهند. بازدید مجازی با معرفی محصول (خدمات) شما به بهترین حالت شما را به مشتریانتان نزدیک تر کرده و با ارتباطی که با مخاطب برقرار می کند شما را در راه ایجاد یک Brand و فروش بهتر یاری می رساند. اگر دنبال نرم افزاری هستید که بتوانید به وسیله آن یک بازدید مجازی بدون صرف ساعت ها وقت ایجاد کنید نرم افزار Kolor Panotour بهترین گزینه برای این کار است. این نرم افزار انقلابی در ایجاد بازدید مجازی تعاملی به وجود آورد با کمک این برنامه دیگر شما نیازی به برنامه نویسی نخواهید داشت همه کارها به وسیله تعداد کمی کلیک قابل انجام است. Kolor Panotour و Panotour Pro برنامه های کاربردی آسانی هستند به این معنی که شما می توانید بازدید مجازی تعاملی حرفه ای را بدون نیاز به مهارت در برنامه نویسی ایجاد کنید. این نرم افزار تقریباً با تمام فرمت های تصویر می تواند کار کند از ویژگی مهم این نرم افزار ویرایش تصاویر گیگا پیکسلی است. شما می توانید به راحتی نقاطی مانند ایجاد ارتباط بین عکس ها، نمایش عکس، نمایش اطلاعات متنی و انیمیشن و ... را ایجاد کنید که با کاربر تعامل داشته باشد.

 



دانلود در ادامه مطلب

محمدمهدی بازدید : 622 یکشنبه 1390/07/10 نظرات (0)

8243734آنتی ویروس قوی ESET NOD32 و محصول امنیتی شرکت ESET با نام ESET NOD32 محصول بسیار پر طرفدار کاربران ایرانی هستند. سایت کمیاب انلاین, در بخش آنتی ویروس رایگان یکی از فعالترین بخش های سایت  , به صورت مداوم جدیدترین نسخه از آنتی ویروس ها را در اختیار کاربران ایرانی قرار می دهد. از این رو بر این شدیم تا جدیدترین آپدیت های آنتی ویروس ها را نیز برای کاربران ایرانی به اشتراک بگذاریم. آپدیت آفلاین آنتی ویروس NOD32 و Smart Security با نسخه شماره 5871 با عنوان ESET NOD32 Offline Update 5871 با قابلیت آپدیت ورژن های 3 و 4 این آنتی ویروس قوی در دسترس شما کاربران گرامی است. این آپدیت تا تاریخ 1شنبه 13 بهمن 1389 ( 13 February ) است. امیدواریم از دانلود این آپدیت لذت ببرید و همیشه بروز باشید.

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • تبلیغات در تلگرام
  • رم مک بوک پرو
  • شبکه اجتماعی
  • پنل تلگرام
  • رم لپ‌تاپ
  • آدیداس
  • تشریفات مجالس نامزدی
  • اجاره باغ عروسی
  • برگزاری مراسم عروسی
  • کترینگ عروسی
  • خدمات مجالس عقدی
  • تشریفات مجالس عروسی
  • تیشرت
  • اسکنر سه بعدی
  • پرینتر سه بعدی
  • کمپوست ملارد
  • خاک پوششی
  • بخاری صنعتی
  • هواساز
  • باران چت
  • خرید نرم افزارحسابداری
  • وی اس تی
  • دانلود فیلم خارجی
  • تور مشهد
  • ثبت دامنه IRارزان
  • هیتر موشکی
  • جت هیتر
  • ثبت آگهی رایگان در اینترنت
  • درج آگهی رایگان در اینترنت
  • گوشی موبایل سامسونگ
  • شیراز چت
  • تشریفات مجالس
  • درب ضد سرقت
  • سنجش و دانش
  • سنجش و دانش
  • فروشگاه اینترنتی گیاهان دارویی
  • درب ضد سرقت
  • دانلود آهنگ جدید امیر تتلو
  • عمل جراحی بینی
  • دانلود سریال
  • خدمات مجالس
  • ثبت آگهی رایگان
  • ایمیل مارکتینگ ارسال ایمیل تبلیغاتی
  • رطوبت ساز
  • تور دبی
  • تور کیش
  • درج آگهی رایگان
  • آموزش برنامه نویسی اندروید
  • آموزش اوراکل
  • تبلیغات در وایبر
  • همسریابی دوهمدل
  • پوشش سقف آلاچیق
  • درج آگهی و تبلیغ ارزان اینترنتی
  • داستان کوتاه
  • مه
  • رطوبت ساز
  • کاغذ دیواری
  • پودر جوانه گندم
  • ساخت وبلاگ
  • هارد SSD Samsung
  • پکیج تصفیه فاضلاب
  • سختی گیر
  • تشریفات مجالس
  • مه ساز
  • مه پاش
  • سنجش و دانش
  • سنجش و دانش
  • سنجش و دانش
  • سنجش و دانش
  • سنجش و دانش
  • چاپ کاتالوگ
  • دانلود فیلم
  • دانلود فیلم خارجی
  • نرخ ارز
  • قطعات فیلترپرس
  • دانلود پایان نامه و پروژه
  • درمان بواسیر
  • داروخونه
  • خرید جم کلش اف کلنز
  • خرید vpn
  • دانلود آهنگ جدید
  • جاذبه های گردشگری
  • خرید گیفت کارت
  • شنل کوکو
  • اکستندر
  • لارجر باکس
  • آتلیه
  • خدمات مجالس
  • کاردستی کودک
  • ثبت شرکت
  • هارد SSD
  • برگزاری مراسم عروسی
  • آپلود
  • قیمت ssd samsung
  • اپلود
  • آفبا
  • سنجش و دانش
  • لوگو
  • مشاوره آنلاین
  • خرید خودرو
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • ایران روز

    z.gifo.gifo.gifr.gifn.gifa.gifr.gifi.gif

    آمار سایت
  • کل مطالب : 90
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 34
  • آی پی امروز : 41
  • آی پی دیروز : 33
  • بازدید امروز : 47
  • باردید دیروز : 61
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 645
  • بازدید ماه : 645
  • بازدید سال : 21,964
  • بازدید کلی : 328,805
  • کدهای اختصاصی
    ایران روز

    z.gifo.gifo.gifr.gifn.gifa.gifr.gifi.gif